♡مافیا ددی من♡
♡مافیا ددی من♡
Part 12
(از زبان ا/ت)
صبح احساس کردم کردم یکی داره نارم
می کنه
چشمام رو باز کردم دیدم جونگ کوک
داشته می هامو ناز می کرده
جونگ کوک: بلند شدی بیبی
و بوسه کوتاهی روی لبم زد گفتش که
جونگ کوک: بیا بریم صبحانه بخریم
ا/ت:باشه الان میام
و گفت من منتظرت می مونم
گفتم
ا/ت: می خواهم لباس عوض کنم
گفت
جونگ کوک :اشکال نداره من پشتم رو می کنم
ا/ت : نگاه نکنی ها
جونگ کوک :نه نمی کنم
ولی از اینه داشت نگاه می کرد لباس های شرکت رو پوشیدم
و رفتم پایین
که تهیونگ دید ما با هم امدیم
گفت
تهیونگ : او او بین شما دوتا خبریه؟
ا/ت :نه بابا چه خبری
تهیونگ: خیله خوب بیاید صبحانه بخورید
بعد از تمام شدن صبحانه
خواستم برم که جونگ کوک گفت مراقب باش
منم بدون اینکه کسی بفمه سری بوسش کردم
حمایت.......... 💜؟
Part 12
(از زبان ا/ت)
صبح احساس کردم کردم یکی داره نارم
می کنه
چشمام رو باز کردم دیدم جونگ کوک
داشته می هامو ناز می کرده
جونگ کوک: بلند شدی بیبی
و بوسه کوتاهی روی لبم زد گفتش که
جونگ کوک: بیا بریم صبحانه بخریم
ا/ت:باشه الان میام
و گفت من منتظرت می مونم
گفتم
ا/ت: می خواهم لباس عوض کنم
گفت
جونگ کوک :اشکال نداره من پشتم رو می کنم
ا/ت : نگاه نکنی ها
جونگ کوک :نه نمی کنم
ولی از اینه داشت نگاه می کرد لباس های شرکت رو پوشیدم
و رفتم پایین
که تهیونگ دید ما با هم امدیم
گفت
تهیونگ : او او بین شما دوتا خبریه؟
ا/ت :نه بابا چه خبری
تهیونگ: خیله خوب بیاید صبحانه بخورید
بعد از تمام شدن صبحانه
خواستم برم که جونگ کوک گفت مراقب باش
منم بدون اینکه کسی بفمه سری بوسش کردم
حمایت.......... 💜؟
۲۳.۰k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.