کینه و عشق پارت ۷
کینه و عشق پارت ۷
داجونگ:(اسم پسره ا.ت و تهیونگ)مامان چرا از دست بابایی فرار کردیم
ا.ت:خودت وقتی بزرگ بشی میفهمی رسیدیم پیاده شو
تهیونگ: رییس پیداشون کردیم داخل نیویورک هستند
همین الان برای من یه بلیت بگیر
ا.ت:دیرم شد باید برم شرکت
تهیونگ: وقتی از خونش اومد بیرون اونو گرفتم بردم داخل ماشین
ا.ت:تو چتوری اینجا رو پیدا کردی
تهیونگ:چرا از دستم. فرار میکنی
ا.ت:دیگه نمیتونم دیگه نمیتونم رفتاراتو تحمل کنم میفهمی نمیتونم
تهیونگ:مگه من چیکار کردم هرچی خواستی بهت دادم
ا.ت:خودت دلیلشو میدونی
از زبان نویسنده
(منظورش اون روزی بود که تهیونگ پدرو مادرش و کشت)
داجونگ:(اسم پسره ا.ت و تهیونگ)مامان چرا از دست بابایی فرار کردیم
ا.ت:خودت وقتی بزرگ بشی میفهمی رسیدیم پیاده شو
تهیونگ: رییس پیداشون کردیم داخل نیویورک هستند
همین الان برای من یه بلیت بگیر
ا.ت:دیرم شد باید برم شرکت
تهیونگ: وقتی از خونش اومد بیرون اونو گرفتم بردم داخل ماشین
ا.ت:تو چتوری اینجا رو پیدا کردی
تهیونگ:چرا از دستم. فرار میکنی
ا.ت:دیگه نمیتونم دیگه نمیتونم رفتاراتو تحمل کنم میفهمی نمیتونم
تهیونگ:مگه من چیکار کردم هرچی خواستی بهت دادم
ا.ت:خودت دلیلشو میدونی
از زبان نویسنده
(منظورش اون روزی بود که تهیونگ پدرو مادرش و کشت)
۱.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.