fake taehyung
fake taehyung
part*⁵⁹
چند روز بعد
سرکار بودم
لانا: ا/ت
ا/ت: جانم
لانا: اسم دخترتو چی گذاشتی
ا/ت: لینا
لانا: واقعا
ا/ت: اره
لانا: الان تهیان میاد میشه باهاش حرف بزنم
ا/ت: باشه
تهیان: سلام عزیزم
لانا: سلام
تهیان: عع ا/ت جون سلام زن داداش...
ا/ت: سلام
تهیان: ببخشید
ا/ت: 🥺تهیونگ چطو..
تهیان: لانا بریم هیچی خوبه خیلی دلش میخواد ببینتت
ا/ت:🫤
تهیان: راستی لینا خانم چطوره وایی خدا من فقط عکسشو دیدم
ا/ت: اگه میخوای یه روز که مامانم و بابام رفتن بیرون بهت میگم بیای بیینیش
تهیان: باشه عکساش هم بهم بفرست
ا/ت: باشه
رفتم داخله اتاقم چشمام پراز اشک شده بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم
ا/ت: لانا
لانا: جانم
ا/ت: مامانم تازه زنگ زد من میرم خونه
لانا: باشه
رفتم خونه
م: ما میخوایم بریم بیرون تو خودت اینجا بمون با لینا
ا/ت: باشه
مامانمینا رفتن باز گریم گرفت زنگ زدم به تهیونگ
تهیونگ: الو
صدام میلرزید ا/ت: الو تهیونگ
تهیونگ: شما؟ کی هستید؟
ا/ت: ا/تم
تهیونگ: ا/ت تویی خوبی🥺
ا/ت: خونه تنهام بیا پیشم
تهیونگ: باشه الان میام
#فیک
#سناریو
part*⁵⁹
چند روز بعد
سرکار بودم
لانا: ا/ت
ا/ت: جانم
لانا: اسم دخترتو چی گذاشتی
ا/ت: لینا
لانا: واقعا
ا/ت: اره
لانا: الان تهیان میاد میشه باهاش حرف بزنم
ا/ت: باشه
تهیان: سلام عزیزم
لانا: سلام
تهیان: عع ا/ت جون سلام زن داداش...
ا/ت: سلام
تهیان: ببخشید
ا/ت: 🥺تهیونگ چطو..
تهیان: لانا بریم هیچی خوبه خیلی دلش میخواد ببینتت
ا/ت:🫤
تهیان: راستی لینا خانم چطوره وایی خدا من فقط عکسشو دیدم
ا/ت: اگه میخوای یه روز که مامانم و بابام رفتن بیرون بهت میگم بیای بیینیش
تهیان: باشه عکساش هم بهم بفرست
ا/ت: باشه
رفتم داخله اتاقم چشمام پراز اشک شده بود دیگه نمیتونستم تحمل کنم
ا/ت: لانا
لانا: جانم
ا/ت: مامانم تازه زنگ زد من میرم خونه
لانا: باشه
رفتم خونه
م: ما میخوایم بریم بیرون تو خودت اینجا بمون با لینا
ا/ت: باشه
مامانمینا رفتن باز گریم گرفت زنگ زدم به تهیونگ
تهیونگ: الو
صدام میلرزید ا/ت: الو تهیونگ
تهیونگ: شما؟ کی هستید؟
ا/ت: ا/تم
تهیونگ: ا/ت تویی خوبی🥺
ا/ت: خونه تنهام بیا پیشم
تهیونگ: باشه الان میام
#فیک
#سناریو
۴۱.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.