پارت۱۳
فردا صبح
ات ویو
با نوازش های دستی رو گونم بیدار شدم
جی هوپ:سانشاینم نمی خواد بیدار بشه
ات:صبح بخیر
جی هوپ:صبح بخیر
تا تو کاراتو انجام بدی من میزو حاضر میکنم
ات
بلند شدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستمو رفتم پایین
جی هوپ داشت پنکیک می پخت از بوش معلوم بود شکلاتیه
آروم رفتم جلو و از پشت بغلش کردم
جی هوپ:یه فندق کوچولو منو بغل کرده اجازه هست بخورمش
برگشتم سمتم
ات
رفتم جلو و لبشو سطحی بوسیدم میخواستم جدا بشم که کمرمو گرفت
بعد چند دقیقه جدا شدیم
جی هوپ : برو بشین تا پنکیک هارو بیارم
ات
نشستیم پنکیک هارو خوردیم
بلند شدم که برم ظرفارو بشورم که دستمو گرفت و کشید افتادم توی بغلش
جی هوپ:دلم میخواد فندق شکلاتی بخورم نظرت چیه
ات
قبل از اینکه حرفی بزنم ظرف شکلات رو برداشت و مالید رو لبم و شروع کرد به بوسیدنم
بعد چند دقیقه نفس کم اوردیمو جدا شدیم
جی هوپ آروم سرشو اورد دم گوشم و زمزمه کرد
جی هوپ:چاگیا تا شب وقت داری جواب سوالمو بدی
ات:مطمعنم از جوابم خوشت میاد
جی هوپ:خواهیم دید
ات ویو
پاشدم رفتم توی اتاق و به لارا زنگ زدم
جواب داد
لارا:سلام ات خوبی
ات:خوبم راستی هانا خوبه
لارا:آره نشسته کارتون میبینه
ات :از طرف من ببوسش راستی برای اون موضوع کی بیایم
لارا:شب ساعت ۹
ات:اوکی
لارا:خدافظ
ات:خدافظ
دوستان فقط کامنت بزارید
عالی و بعدی نزارید کامنت های طولانی و انرژی بخش بزاربد
ات ویو
با نوازش های دستی رو گونم بیدار شدم
جی هوپ:سانشاینم نمی خواد بیدار بشه
ات:صبح بخیر
جی هوپ:صبح بخیر
تا تو کاراتو انجام بدی من میزو حاضر میکنم
ات
بلند شدم رفتم دستشویی دست و صورتمو شستمو رفتم پایین
جی هوپ داشت پنکیک می پخت از بوش معلوم بود شکلاتیه
آروم رفتم جلو و از پشت بغلش کردم
جی هوپ:یه فندق کوچولو منو بغل کرده اجازه هست بخورمش
برگشتم سمتم
ات
رفتم جلو و لبشو سطحی بوسیدم میخواستم جدا بشم که کمرمو گرفت
بعد چند دقیقه جدا شدیم
جی هوپ : برو بشین تا پنکیک هارو بیارم
ات
نشستیم پنکیک هارو خوردیم
بلند شدم که برم ظرفارو بشورم که دستمو گرفت و کشید افتادم توی بغلش
جی هوپ:دلم میخواد فندق شکلاتی بخورم نظرت چیه
ات
قبل از اینکه حرفی بزنم ظرف شکلات رو برداشت و مالید رو لبم و شروع کرد به بوسیدنم
بعد چند دقیقه نفس کم اوردیمو جدا شدیم
جی هوپ آروم سرشو اورد دم گوشم و زمزمه کرد
جی هوپ:چاگیا تا شب وقت داری جواب سوالمو بدی
ات:مطمعنم از جوابم خوشت میاد
جی هوپ:خواهیم دید
ات ویو
پاشدم رفتم توی اتاق و به لارا زنگ زدم
جواب داد
لارا:سلام ات خوبی
ات:خوبم راستی هانا خوبه
لارا:آره نشسته کارتون میبینه
ات :از طرف من ببوسش راستی برای اون موضوع کی بیایم
لارا:شب ساعت ۹
ات:اوکی
لارا:خدافظ
ات:خدافظ
دوستان فقط کامنت بزارید
عالی و بعدی نزارید کامنت های طولانی و انرژی بخش بزاربد
۴۱.۷k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.