گناهکار 💎𝑺𝒆𝒗𝒆𝒏𝒕𝒆𝒆𝒏💎 𝐩𝐚𝐫𝐭:𝟓𝟎
نیکا، بلند شدم رفتم بیرون در زدن، محراب باز کن
عصمت، سلام
محراب، سلام، 😞
عصمت، اومدم کارمو شروع کنم هم اتاق دیانا خانوم تمیز کنم،
محراب، بفرمایید،
عصمت، رفتم اشپزخونه همه غمگین بودند، انگار چیزی شده بود اروم رفتم کنار نیکا، نیکا
نیکا، بلع،
عصمت، دیانا کجاست،
نیکا، بغض کردم، و همه چیز و براش تعریف کردم
عصمت، خب زدن بزنین به پلیس
نیکا، نمیشه شایان طوری صحنه سازی کرده که پلیسم نمتونه حلش کنه،!
عصمت، ای بابا، متاسفم
نیکا، ممنون،
مهشاد، محراب، ارسلان، چرا نشستین،.
ارسلان، پاشم چیکار کنم،
مهشاد، درسته الان مرده باید جنازه شو پیدا کنیم،
ارسلان، من اگه صد سال برگرد به عقب صدر بار بمیرمو، بشکنم بازم عاشقش میشم، 🥺😖
نیکا،، الهی قربونت برم، پاشین با محراب، برین خونش یه کاری کنید، تا حد مرگ بزنینیش
محراب، نیکا، حرف میزنی ایااا، مگه میشه با اون امکانات تجهیزات، شایان و زد،
ارسلان، نیکا گوشیم زنگ میخوره بردار ببین کیه،
نیکا،، الو،
ارسلان،
نیکا،، اقا شما کی هستین،
بار ارسلان، کار دارم،
نیکا، حالش خوب نیست،
باید ببینمش، بگو ساعت دو بیا ادرسی که تو لوکیشن میفرستم، تو جاده جنگلی،
نیکا، شما مارو از کجا میشناسی، اصلا چرا باید بیاد،
بگو بیاد وگرنه کشته میشه،
نیکا، لو الو ووو، ارسلان، باتو کار داشت،
ارسلان، دیگه برام مهم نیست،
نیکا،، میخواستم حرف بزنم که با حرفی که خاله عصمت زد خشکم زد
ارسلان؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! ¡!!!) :
لایک کنید، کامنت بزارین، لایکم بمالشششش، خخ
.
.
.
.
.
.
.
عصمت، سلام
محراب، سلام، 😞
عصمت، اومدم کارمو شروع کنم هم اتاق دیانا خانوم تمیز کنم،
محراب، بفرمایید،
عصمت، رفتم اشپزخونه همه غمگین بودند، انگار چیزی شده بود اروم رفتم کنار نیکا، نیکا
نیکا، بلع،
عصمت، دیانا کجاست،
نیکا، بغض کردم، و همه چیز و براش تعریف کردم
عصمت، خب زدن بزنین به پلیس
نیکا، نمیشه شایان طوری صحنه سازی کرده که پلیسم نمتونه حلش کنه،!
عصمت، ای بابا، متاسفم
نیکا، ممنون،
مهشاد، محراب، ارسلان، چرا نشستین،.
ارسلان، پاشم چیکار کنم،
مهشاد، درسته الان مرده باید جنازه شو پیدا کنیم،
ارسلان، من اگه صد سال برگرد به عقب صدر بار بمیرمو، بشکنم بازم عاشقش میشم، 🥺😖
نیکا،، الهی قربونت برم، پاشین با محراب، برین خونش یه کاری کنید، تا حد مرگ بزنینیش
محراب، نیکا، حرف میزنی ایااا، مگه میشه با اون امکانات تجهیزات، شایان و زد،
ارسلان، نیکا گوشیم زنگ میخوره بردار ببین کیه،
نیکا،، الو،
ارسلان،
نیکا،، اقا شما کی هستین،
بار ارسلان، کار دارم،
نیکا، حالش خوب نیست،
باید ببینمش، بگو ساعت دو بیا ادرسی که تو لوکیشن میفرستم، تو جاده جنگلی،
نیکا، شما مارو از کجا میشناسی، اصلا چرا باید بیاد،
بگو بیاد وگرنه کشته میشه،
نیکا، لو الو ووو، ارسلان، باتو کار داشت،
ارسلان، دیگه برام مهم نیست،
نیکا،، میخواستم حرف بزنم که با حرفی که خاله عصمت زد خشکم زد
ارسلان؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!! ¡!!!) :
لایک کنید، کامنت بزارین، لایکم بمالشششش، خخ
.
.
.
.
.
.
.
۴۴.۱k
۱۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.