⛓🖇my dady🖇⛓ p.۴۰
رفتم بالا و یکی از اتاقارو باز کردم و رفتم داخل اتاق بزرگی بود و تخت دونفره ای داشت این بد بود ولی خب کنار میام باهاش کیفمو انداختم گوشه اتاق و لباسمو با یه لباس راحتی عوض کردم چراغ و خاموش کردم مبدونم زودع ولی دوس دارم بخوابم و اگه بخوابم فک کنم ساعتای ۱۲ شب از خواب بیدار شم ولی مهم نبود بدون اینکه ناهار بخورم خوابیدم
(پرش زمانی ساعت ۱ شب)
از خواب بیدار شدم و دستم و به سمت پا تختی کنار بردم تا گوشیمو بردارم ساعت یک بود اوه اوه خیلی خوابیدم حالم بد بود فک کنم ضعف کردم پاشدم ب سمت دستشویی توی اتاق رفتم و جلوی اینه دستشویی ک خودمو دیدم رنگم سفید بود عب ندارع از اعلائم ضعف کردن رفتم پایین همه چراغا خاموش بود از پله ها امدم پایین و ب سالن رسیدم جیمین بیدار بود و داست فیام اهم اهم میدید وای خاک این چیعععع رفتم ب سمت اشپزخونه و چراغ خاموش ب سمت یخچال رفتم و داشتم میگشتم دنبال یه چیزی عاااا شیر کاکائو دیدم با یه ظرف موچی برش داشتم و بی سر و صدا گذاشتم رو اپن و همینطوری میخوردم انقدی ک اصن متوجه نشده بودم فیلم دیه صداش نمیاد از تعجب سرمو بلند کردم یا حضرت عباسسسس امدم جیغ بکشم ک جیمین دستشو گذاش رو دهنم
جیمین:هیشش جیمینم دستم برمیدارم جیغ نزن(صدای بم "نگاهای خمار")
سری تکون دادم و دستاشو برداشت نفس راحتی کشیدم
ا.ت:زهر ما نمیتونی حداقل یه چیزی بگی(یواش)
جیمین با برداشتن یه موچی و گذلشتنش تو دهنش لب زد :گشنم بود امدم چیزی بردارم بخورم
ا.ت به شیشه مشروب های روی میز اشاره کرد و گفت:مستی ن؟
جیمین:ن کامل
ا.ت :برو بالا بخواب
جیمین :ا.ت ببا باهم کنار بیایم ن بهم فحش بدیم ن باهم بد رفتار باشیم باور کن خسته شدم دیگه
ا.ت:قبوله حالا برو بخواب
جیمین:ت چی؟
ا.ت:تازه از خواب بیدا شدما
جیمین امد نزدیک و دستی روی سرم کشید
جیمین:اینو ب عنوان داداشت در نظر بگیر
ا.ت:خب حالا برو
..................
لایک و کامت فراموش نشه حمایت نکنید دیع خبری ازپارتای بعد نیس🔪
(پرش زمانی ساعت ۱ شب)
از خواب بیدار شدم و دستم و به سمت پا تختی کنار بردم تا گوشیمو بردارم ساعت یک بود اوه اوه خیلی خوابیدم حالم بد بود فک کنم ضعف کردم پاشدم ب سمت دستشویی توی اتاق رفتم و جلوی اینه دستشویی ک خودمو دیدم رنگم سفید بود عب ندارع از اعلائم ضعف کردن رفتم پایین همه چراغا خاموش بود از پله ها امدم پایین و ب سالن رسیدم جیمین بیدار بود و داست فیام اهم اهم میدید وای خاک این چیعععع رفتم ب سمت اشپزخونه و چراغ خاموش ب سمت یخچال رفتم و داشتم میگشتم دنبال یه چیزی عاااا شیر کاکائو دیدم با یه ظرف موچی برش داشتم و بی سر و صدا گذاشتم رو اپن و همینطوری میخوردم انقدی ک اصن متوجه نشده بودم فیلم دیه صداش نمیاد از تعجب سرمو بلند کردم یا حضرت عباسسسس امدم جیغ بکشم ک جیمین دستشو گذاش رو دهنم
جیمین:هیشش جیمینم دستم برمیدارم جیغ نزن(صدای بم "نگاهای خمار")
سری تکون دادم و دستاشو برداشت نفس راحتی کشیدم
ا.ت:زهر ما نمیتونی حداقل یه چیزی بگی(یواش)
جیمین با برداشتن یه موچی و گذلشتنش تو دهنش لب زد :گشنم بود امدم چیزی بردارم بخورم
ا.ت به شیشه مشروب های روی میز اشاره کرد و گفت:مستی ن؟
جیمین:ن کامل
ا.ت :برو بالا بخواب
جیمین :ا.ت ببا باهم کنار بیایم ن بهم فحش بدیم ن باهم بد رفتار باشیم باور کن خسته شدم دیگه
ا.ت:قبوله حالا برو بخواب
جیمین:ت چی؟
ا.ت:تازه از خواب بیدا شدما
جیمین امد نزدیک و دستی روی سرم کشید
جیمین:اینو ب عنوان داداشت در نظر بگیر
ا.ت:خب حالا برو
..................
لایک و کامت فراموش نشه حمایت نکنید دیع خبری ازپارتای بعد نیس🔪
۸.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.