𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۴ پارت ۶
ته_خب چرا زنگ نزدی؟
_چون این ۵ ماهی که میگه رو به شدت درگیر دبیو و تمرین بودم و اینکه اونا هیچ کدوم از مورد چیزی نمیدونن
ته_هنوز به هیچ کس نگفتی؟
_نه😞
ته_خب به نظرم امشب زنگ بزن بگو چون اهنگت رو ممکنه بشنون و اونجوری ناراحت شن که تو چیزی نگفتی
_خب خانوادم اصلا شمارو نمیشناسن و کلی راجبتون به من هیت میدن😑😕🥲
ته_خب دوستات چی؟
_دوستام اره اونا ارمی ان
ته_واقعا این که خیلی خوبه
_یس اونا ممکنه اهنگمو بشنون
ته_ببین یک نظری دارم........امشب تو باهاشون ویدیو کال بگیر و بگو که دبیو کردی قبول شدی اولین اهنگت منتشر شد بعد سورپرایزشون کن
_با چی؟
ته_من و پسرا میایم پیشت تو بگو براتون سورپرایز دارم گفتن چی ما میایم تو کادر
_عالیه ولی صد در صد سکته میزنن😂
ته_چی از این بهتر که مارو ببینن😂
_اوهوم پس من برم دوش بگیرم خیلی خستم نا سلامتی اینجا استراحت باید بکنیم چون بعدش رنده میشیم🥲
خودمو رو تخت انداختم که ته هم افتاد باهام
ته_وای خدا بعد از اینجا باید هر روز هفته رو کمپانی بمونیم تا روی البوم کار کنیم
_وای خدا خیلی سخته هم من هم شما
ته_قراره نابود بشیم
_وای نههههههه
روی تخت دو نفره لم دادیم و خوابیدیم
(لحظه ی ملکوتیییییی)
کوک ویو
گشنن بود و همچنین خسته بودم لباسمو عوض کردم یک تیشرت مشکی با شلوار پوشیدم و رفتم پایین توی اشپز خونه اجوما نبود یک دختر تو اشپز خونه بود
_امممم ببخشید......
دختره برگشت دستم یک سبد میوه دستش بود تا منو دید شوکه شده همینجور خیره به من بود
_س.سلام
تا سلام دادم سبد از دستش افتاد
سریع رفتم سبد رو برداشتم میده هاشو جمع کردم و گذاشتم رو میز
_ببخشید حالتون خوبه؟حواستون هست؟
سوجین_ش.ش.شما جئون جونگکوک ه.هستین؟
_عام بله خودمم انگار منو میشناسین
سوجین_و.واقعا خودتی؟
_ببخشید منظورت چیه؟
سوجین_م.من ارمی ام طرفدارتم
_اوهه پس برای همین بود اره؟
لبخند روشن و چشم گیری زد که باعث شد قلبم یه جوری بشه خیره به لباش شده بودم لبخندش هنوز بود
سوجین_واقعا شوکه کنندس توی اشپز خونه باشی یهو بایست بیاد تو
وای خدا بایسشم؟؟؟
خودشم یکم مرتب کرد و دستشو به سمتم دراز کرد
سوجین_من ایون سوجین هستم ارمی و فن گرل تو😉🥲
به دستش نگاه میکردم تا خواستم دست بدم که یکی پشت سرم سوجین رو صدا کرد
اجوما_دخترم سوجین میوه هارو شستی؟
سوجین سریع دستشو پس کشید و سبد و برداشت
سوجین_بله مامان
اجوما_اوه پسرم جونگکوک اینجایی؟چیزی میخوای؟
_ه.ها ن.نه چیزی نمیخوام اومدم اب بخورم
اجوما_اب داخل یخچاله.....بیا این لیوان رو بگیر اب بریز برا خودت
_م.ممنون
اما من هنوز با نگاهم دنبال سوجین بودم که با ضرافت تمام میوه هارو داخل یخچال گذاشت و بطری ابی رو بیرون اورد
سوجین_بفرمایین اب
بطری رو سمتم گرفت.........
_چون این ۵ ماهی که میگه رو به شدت درگیر دبیو و تمرین بودم و اینکه اونا هیچ کدوم از مورد چیزی نمیدونن
ته_هنوز به هیچ کس نگفتی؟
_نه😞
ته_خب به نظرم امشب زنگ بزن بگو چون اهنگت رو ممکنه بشنون و اونجوری ناراحت شن که تو چیزی نگفتی
_خب خانوادم اصلا شمارو نمیشناسن و کلی راجبتون به من هیت میدن😑😕🥲
ته_خب دوستات چی؟
_دوستام اره اونا ارمی ان
ته_واقعا این که خیلی خوبه
_یس اونا ممکنه اهنگمو بشنون
ته_ببین یک نظری دارم........امشب تو باهاشون ویدیو کال بگیر و بگو که دبیو کردی قبول شدی اولین اهنگت منتشر شد بعد سورپرایزشون کن
_با چی؟
ته_من و پسرا میایم پیشت تو بگو براتون سورپرایز دارم گفتن چی ما میایم تو کادر
_عالیه ولی صد در صد سکته میزنن😂
ته_چی از این بهتر که مارو ببینن😂
_اوهوم پس من برم دوش بگیرم خیلی خستم نا سلامتی اینجا استراحت باید بکنیم چون بعدش رنده میشیم🥲
خودمو رو تخت انداختم که ته هم افتاد باهام
ته_وای خدا بعد از اینجا باید هر روز هفته رو کمپانی بمونیم تا روی البوم کار کنیم
_وای خدا خیلی سخته هم من هم شما
ته_قراره نابود بشیم
_وای نههههههه
روی تخت دو نفره لم دادیم و خوابیدیم
(لحظه ی ملکوتیییییی)
کوک ویو
گشنن بود و همچنین خسته بودم لباسمو عوض کردم یک تیشرت مشکی با شلوار پوشیدم و رفتم پایین توی اشپز خونه اجوما نبود یک دختر تو اشپز خونه بود
_امممم ببخشید......
دختره برگشت دستم یک سبد میوه دستش بود تا منو دید شوکه شده همینجور خیره به من بود
_س.سلام
تا سلام دادم سبد از دستش افتاد
سریع رفتم سبد رو برداشتم میده هاشو جمع کردم و گذاشتم رو میز
_ببخشید حالتون خوبه؟حواستون هست؟
سوجین_ش.ش.شما جئون جونگکوک ه.هستین؟
_عام بله خودمم انگار منو میشناسین
سوجین_و.واقعا خودتی؟
_ببخشید منظورت چیه؟
سوجین_م.من ارمی ام طرفدارتم
_اوهه پس برای همین بود اره؟
لبخند روشن و چشم گیری زد که باعث شد قلبم یه جوری بشه خیره به لباش شده بودم لبخندش هنوز بود
سوجین_واقعا شوکه کنندس توی اشپز خونه باشی یهو بایست بیاد تو
وای خدا بایسشم؟؟؟
خودشم یکم مرتب کرد و دستشو به سمتم دراز کرد
سوجین_من ایون سوجین هستم ارمی و فن گرل تو😉🥲
به دستش نگاه میکردم تا خواستم دست بدم که یکی پشت سرم سوجین رو صدا کرد
اجوما_دخترم سوجین میوه هارو شستی؟
سوجین سریع دستشو پس کشید و سبد و برداشت
سوجین_بله مامان
اجوما_اوه پسرم جونگکوک اینجایی؟چیزی میخوای؟
_ه.ها ن.نه چیزی نمیخوام اومدم اب بخورم
اجوما_اب داخل یخچاله.....بیا این لیوان رو بگیر اب بریز برا خودت
_م.ممنون
اما من هنوز با نگاهم دنبال سوجین بودم که با ضرافت تمام میوه هارو داخل یخچال گذاشت و بطری ابی رو بیرون اورد
سوجین_بفرمایین اب
بطری رو سمتم گرفت.........
۱۰.۹k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.