𝐦𝐲 𝐛𝐞𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭

𝐦𝐲 𝐛𝐞𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭
ᴘᴀʀᴛ⁴
چند ساعت بعد:
ا.ت ویو:
بیدار شوم اون همه مدت روی شونه ی اون پسر خوابیده بودم
+ب..بخشید اقا
_برای چی؟
+روی شونه تون خوابیدم
_اشکال نداره رسیدیم پیاده شو
+باشه
۱ هفته بعد:
ا.ت ویو:
بالاخره وقتشه کار پیدا کنم جینا و فیلیکس هم یه خونه گرفتن من هم خونه ی دوستم هستم
کوک ویو:
من و ته و جیمین شرکت پدرم رو اداره میکنیم و الان من خیلی پولدارم
×کوک
_بله
×یه دختره برای اعلامیه ای که زدیم اومده
_کدوم اعلامیه؟
×همون که نوشته بود به منشی نیاز دارمی
_اهان بگو بیاد تو
×باش
ا.ت ویو:
توی خیابون راه افتاده بودم که با اعلامیه ای برخورد کردم نوشته بود به منشی نیاز داریم من هم که دنبال کار بودم رفتم تست رو بدم
توی شرکت:
کوک ویو:
دختری که اومد داخل همون بود اون فروشنده
_دوباره هم رو دیدیم
+سلام بله دوباره دیدیم
_خوب بیا تست بده
+چشم
بعد تست:
_خب خانومه...
+کیم ا.ت هستم
_خانوم کیم ا.ت شما منشی من هستید به آقای پارک بگید تا براتون قوانین رو توضیح بده
+باشه ام یعنی چشم قربان
_(خنده)
شب:
ا.ت ویو:
خسته بودم رفتم یه دوش گرفتم و بعد رفتم حموم یکم فیلم دیدم و بعد خوابیدم...

تو خماری بمونید حیحی:///