فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۱۷)
از زبان ات
راه افتادیم رفتیم شرکت ساعت کاریم تموم شد اومدم خونه جیمین بهم زنگ زد جواب دادم بله جیمین گفت بیا بریم بیرون گفتم ای نه اثلان حال ندارم گوشی قطع کردم نشسته بودم فیلم نگاه میکردم صدای در اومد درو باز کردم جیمین بود دستمو گرفت گفت بیا بریم بیرون حاضر شدم رفتیم تو ماشین نشستیم اول راه ساکت بودم گفتم خب سوالام شروع شد به جیمین نگاه کردم تو چطوری ۲ هزار سالته ولی پیر نشدی گفت خب من انسان معمولی نیستم میدونی توی این دو هزار سال کلی از انسان ها درس عبرت گرفتم ۱ به کسی اعتماد نکنم ۲ خومدمو الکی دگیر چیزی از دست رفته نکنم ۳ گفتم بسه بابا الان برا ما گرگ سخن گوشدی پیر مرد گفت خوشم نمیاد بهم میگی پیر مرد من هنوز خیلی سنم کمه مثلان من همسن توهم ۲۲ شایدهم کمتر گفتم جیمین تبر زدی تو دوهزار سالته ها داشتیم بحث میکردیم که رسیدیم رستوران نشستیم باهم هی حرف میزدیم گفت ات بیا قرار بزاریم تعجب کرده گفتم مطعنی گفت اره خندیدم گفتم مست بابا گفت اگه ازم خوشت میاد بیا باهم قرار بزاریم منم چند روزیه متوجه شدم بهت علاقه دار منم که از خدام بود گفتم باشه یعنی الان منو تو دوست پسر و دوست دخریم قیافم متعجب بود گفتم یعنی ما الان عاشق پیشه ایم یعنی ما الان گفت ات مطمعن باشم مست نیستی سریع خودمو جمعو جور کردم گفتم عشقم بریم بگردیم گفت چه سریع جو گیر شدی
(پارت۱۷)
از زبان ات
راه افتادیم رفتیم شرکت ساعت کاریم تموم شد اومدم خونه جیمین بهم زنگ زد جواب دادم بله جیمین گفت بیا بریم بیرون گفتم ای نه اثلان حال ندارم گوشی قطع کردم نشسته بودم فیلم نگاه میکردم صدای در اومد درو باز کردم جیمین بود دستمو گرفت گفت بیا بریم بیرون حاضر شدم رفتیم تو ماشین نشستیم اول راه ساکت بودم گفتم خب سوالام شروع شد به جیمین نگاه کردم تو چطوری ۲ هزار سالته ولی پیر نشدی گفت خب من انسان معمولی نیستم میدونی توی این دو هزار سال کلی از انسان ها درس عبرت گرفتم ۱ به کسی اعتماد نکنم ۲ خومدمو الکی دگیر چیزی از دست رفته نکنم ۳ گفتم بسه بابا الان برا ما گرگ سخن گوشدی پیر مرد گفت خوشم نمیاد بهم میگی پیر مرد من هنوز خیلی سنم کمه مثلان من همسن توهم ۲۲ شایدهم کمتر گفتم جیمین تبر زدی تو دوهزار سالته ها داشتیم بحث میکردیم که رسیدیم رستوران نشستیم باهم هی حرف میزدیم گفت ات بیا قرار بزاریم تعجب کرده گفتم مطعنی گفت اره خندیدم گفتم مست بابا گفت اگه ازم خوشت میاد بیا باهم قرار بزاریم منم چند روزیه متوجه شدم بهت علاقه دار منم که از خدام بود گفتم باشه یعنی الان منو تو دوست پسر و دوست دخریم قیافم متعجب بود گفتم یعنی ما الان عاشق پیشه ایم یعنی ما الان گفت ات مطمعن باشم مست نیستی سریع خودمو جمعو جور کردم گفتم عشقم بریم بگردیم گفت چه سریع جو گیر شدی
۳.۹k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.