پارت 2
جیمین ادامه درس شروع به توضیح دادن کرد . من هیچی از درس نفهمیدم چون تمام حواسم پیش جیمین بود یهو برگشت نگاهش بهم خورد حرصی نگام کرد رو به بچه ها گفت:
جیمین : برای امروز کافیه و شما خانم ت با من بیاید
ت : چشم
برزخی نگام کرد لب هام رو جمع کردم که نخندم همراه جیمین از کلاس بیرون اومدم به سمت دفترش رفتیم جیمین تنها استادی بود که اتاق خودشو داشت اینم به خاطر مدیر بودن پدرش بود
به اتاق که رسیدیم در باز کرد پشت سرش وارد شدم که برگشت در بست کیفش رو میز گذاشت و گفت
جیمین : ت میشه بگی چی شده؟!
ت : چیزی نشده فقط دلم خواست نگاهت کنم همین
خیره خیره نگاهم کرد و نزدیکم شد خیره به چشمای سیاه رنگش شدم
یک دستش رو گذاشت رو صورتم
جیمین : بیبی وقتی تو اونجوری نگام میکنی انتظار داری ریلکس باشم
ت : اوم نوچ
جیمین : خب ببین خودتم میدونی
ت : جیمین لج نکن دیگه
جیمین : لج نمیکنم بیب فقط حواست باشه دفعه بعد که اون طوری نگاهم کنی کار دستت میدما
ت: مثلا چه کاری
جیمین نزدیکم شد فاصلمون به صفر رسوند منو بوسید منم همراهیش کردم جدا شد در گوشم گفت
جیمین : این کار
ت: باش ددی حالا شب قراره کجا بریم
جیمین : اول تو دانشگاه ددی نداریم دوم سوپرایزه .
جیمین : برای امروز کافیه و شما خانم ت با من بیاید
ت : چشم
برزخی نگام کرد لب هام رو جمع کردم که نخندم همراه جیمین از کلاس بیرون اومدم به سمت دفترش رفتیم جیمین تنها استادی بود که اتاق خودشو داشت اینم به خاطر مدیر بودن پدرش بود
به اتاق که رسیدیم در باز کرد پشت سرش وارد شدم که برگشت در بست کیفش رو میز گذاشت و گفت
جیمین : ت میشه بگی چی شده؟!
ت : چیزی نشده فقط دلم خواست نگاهت کنم همین
خیره خیره نگاهم کرد و نزدیکم شد خیره به چشمای سیاه رنگش شدم
یک دستش رو گذاشت رو صورتم
جیمین : بیبی وقتی تو اونجوری نگام میکنی انتظار داری ریلکس باشم
ت : اوم نوچ
جیمین : خب ببین خودتم میدونی
ت : جیمین لج نکن دیگه
جیمین : لج نمیکنم بیب فقط حواست باشه دفعه بعد که اون طوری نگاهم کنی کار دستت میدما
ت: مثلا چه کاری
جیمین نزدیکم شد فاصلمون به صفر رسوند منو بوسید منم همراهیش کردم جدا شد در گوشم گفت
جیمین : این کار
ت: باش ددی حالا شب قراره کجا بریم
جیمین : اول تو دانشگاه ددی نداریم دوم سوپرایزه .
۸.۸k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.