ران به جای این که منو ببره خونمون منوبرد خونه ی خودشون
ران به جای این که منو ببره خونمون منوبرد خونه ی خودشون
ازش پرسدم جرا منو اوردی خونه خودت؟
چون
از پشت سر بغلم کرد و انداخت روتخت
داشت خومار نگاهم میکرد
به نظرت چرا دقیقن بار اولی که دیدمت بهت گفتم باهم شام بخوریم
من
نمیدونم
تو ران هایتانی رو میشناسی
اره دوست دوران بچه گیم بود
و بهش حس داشتم
خب الان لهش رسیدی
چی؟
من همون ران هایتانی ام
باگفتن همین حرف شروع کر پیرهنش را دراوردن
تتو های روی بدنش داشت تحریکم میکرد
منو نشوند رو پاش یه دستش روی تبقه پایین بدنم بود و دست دیگش دستم رو گرفته بود و میبوسید
بعد دوباره انداختم رو تخت منم ایندفه تحریک شده بودم و
ادامه دارد
ازش پرسدم جرا منو اوردی خونه خودت؟
چون
از پشت سر بغلم کرد و انداخت روتخت
داشت خومار نگاهم میکرد
به نظرت چرا دقیقن بار اولی که دیدمت بهت گفتم باهم شام بخوریم
من
نمیدونم
تو ران هایتانی رو میشناسی
اره دوست دوران بچه گیم بود
و بهش حس داشتم
خب الان لهش رسیدی
چی؟
من همون ران هایتانی ام
باگفتن همین حرف شروع کر پیرهنش را دراوردن
تتو های روی بدنش داشت تحریکم میکرد
منو نشوند رو پاش یه دستش روی تبقه پایین بدنم بود و دست دیگش دستم رو گرفته بود و میبوسید
بعد دوباره انداختم رو تخت منم ایندفه تحریک شده بودم و
ادامه دارد
۲.۹k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳