مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸 پارت ۲۱🩸⛓️
💗ویو جیا💗
شروع کردنبه کتک زدنم این ی چند روز این جوری گذشت که خواب بودم یهو صدای تیر اندازی اومد ترسیده بودم شروع کردم به جیغ زدن و گریه کردن که در باز شد یکی اومد تو چشامو بسته بودم گفتم جیا: تروخدا ولم کن بهم دس.ت نزن خودمو بغل کرده بودم که یکی محکم بغلم کرد بوش آشنا بود چشامو باز کردم دیدم تو بغل گرم و نرم تهیونگم گریم شدیدتر شد گفتم جیا: تهیونگ خودتی( با گریه) تهیونگ: معلومه که خودمم قشنگم با (بغض) محکم بغلش کردم گفتم جیا:این چند روز کجا بودی تهیونگ: ببخشید قشنگم کی تورو کتک زده هاان (با عصبانيت ) گفتم جیا: تهیونگ منو از اینجا ببر تهیونگ: باش دیگه گریه نکن منو بغل کرد با خودش برد تو ماشین به راننده گفت تهیونگ: جیا رو ببر خونه اینجا کار دارم جیا: نهه دیگه تنهام نذار تهیونگ: نترس قشنگم زود بر میگردم جیا: باش تهیونگ رفت راننده هم منو برد خونه اجوما با کلی دل تنگی بغلم کردو منو برد حموم وبهم لباس زخمامو پانسمان کرد و لباس داد بهم پوشیدم و بعد از کلی بی خوابی خوابیدم
🩶ویو تهیونگ 🩶
بعد از اینکه راننده جیا رو برد رفتم تو بچه ها همرو گرفته بودن دستاشونو بسته بودن رفتم جلوی لیا زانو زدم گفتم تهیونگ: بهت گفتم دستت بهش بخوره زندگیتو سیاه میکنم لیا: مثلا میخوای چیکارم کنی بکش.یم تهیونگ: ببرینش لیا: ولم کنی...د بیهوشش کردن بردنش تو ون گذاشتم گفتم اون یکی هارو بک.شن لیا رو بردم شک.نجه گاه...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
⛓️🩸 پارت ۲۱🩸⛓️
💗ویو جیا💗
شروع کردنبه کتک زدنم این ی چند روز این جوری گذشت که خواب بودم یهو صدای تیر اندازی اومد ترسیده بودم شروع کردم به جیغ زدن و گریه کردن که در باز شد یکی اومد تو چشامو بسته بودم گفتم جیا: تروخدا ولم کن بهم دس.ت نزن خودمو بغل کرده بودم که یکی محکم بغلم کرد بوش آشنا بود چشامو باز کردم دیدم تو بغل گرم و نرم تهیونگم گریم شدیدتر شد گفتم جیا: تهیونگ خودتی( با گریه) تهیونگ: معلومه که خودمم قشنگم با (بغض) محکم بغلش کردم گفتم جیا:این چند روز کجا بودی تهیونگ: ببخشید قشنگم کی تورو کتک زده هاان (با عصبانيت ) گفتم جیا: تهیونگ منو از اینجا ببر تهیونگ: باش دیگه گریه نکن منو بغل کرد با خودش برد تو ماشین به راننده گفت تهیونگ: جیا رو ببر خونه اینجا کار دارم جیا: نهه دیگه تنهام نذار تهیونگ: نترس قشنگم زود بر میگردم جیا: باش تهیونگ رفت راننده هم منو برد خونه اجوما با کلی دل تنگی بغلم کردو منو برد حموم وبهم لباس زخمامو پانسمان کرد و لباس داد بهم پوشیدم و بعد از کلی بی خوابی خوابیدم
🩶ویو تهیونگ 🩶
بعد از اینکه راننده جیا رو برد رفتم تو بچه ها همرو گرفته بودن دستاشونو بسته بودن رفتم جلوی لیا زانو زدم گفتم تهیونگ: بهت گفتم دستت بهش بخوره زندگیتو سیاه میکنم لیا: مثلا میخوای چیکارم کنی بکش.یم تهیونگ: ببرینش لیا: ولم کنی...د بیهوشش کردن بردنش تو ون گذاشتم گفتم اون یکی هارو بک.شن لیا رو بردم شک.نجه گاه...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
۱۳.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.