عشق سخت پارت ۵
ا/ت ویو (تا وقتی که نگفتم ا/ت ویوعه )
در زدم و رفتم داخل اتاقی که اون مرده گفته بود اتاق رئیسه
+تق تق تق (صدای دره مثلا )
_بله
+میتونم بیام داخل ؟
_بیا تو
هیجان داشتم از صداش معلوم بود جوونه دوس داشتم ببینمش بلاخره قراره منشی ش بشم
اروم در رو باز کردم و رفتم داخل
پشتش به من بود و روی صندلیش کنار پنجره نشسته بود قیافش معلوم نبود
+سلام من ا/تم منشی جدید یه آقایی گفتن شما رئیس هستین و شرایط کار رو برام توضیح میدین
ازش صدایی نیومد پاشد
اون ...اون پسر رو مخه بود اسمش چی بود تهیونگ ایششش اینم شانس منه
_خب بله شرایط کاری خاصی اینجا داره ........ولی الان کار دارم خانم یانگ براتون توضیح میدن
از قیافش معلوم بود اصن تعجب نکرده که منو دیده خیلی با ارامش حرف میزد ولی من با یه نگاه حرصی بهش نگاه میکردم
_اتفاقی افتاده ؟
+نه فقط موندم این چه شانسیه که تو باید رئیس این شرکت باشی
_اگه میخوای قبول نکن آدم های زیادی هستن که این شغل رو میخوان
لعنتی این کار رو نیاز دارم خوب حقوق میدن و ساعت کاری هم خیلی زیاد نیست پس سریع گفتم
+نه نه.... معذرت میخوام ولی من به این غل نیاز دارم
_خب باشه خانم یانگ شرایط کاری رو بهتون توضیح میده ....خانم یانگ (این قسمت خانم یانگ رو یکم بلند گفت )
یانگ :بله قربان
_شرایط کاری رو برای منشی جدید توضیح بده و یکم شرکت رو بهش نشون بده خودم فعلا کار دارم
یانگ :چشم
یانگ :دنبالم بیا (روبه ا/ت )
دنبالش از اتاق رفتم بیرون
یانگ :اول شرکت رو بهتون نشون میدم دنبالش راه افتادم
پایان ا/ت ویو
تهیونگ ویو
وقتی دیدمش تعجب کردم ولی سعی کردم نشون ندم
این یه فرصت خوبه که یکم اذیتش کنم دیشب خیلی پرو بازی در آورد فرستادمش خانم یانگ براش یه سری چیزا توضیح بده
ا/ت ویو
واوووو خیلی شرکت بزرگی بود عجیب نبود که اینقدر پولدارن همه جارو دیدم خانم یانگ هم یه سری پرونده و کارایی که باید انجام میدادم رو برام توضیح داد
بچه ها منو ببخشید نزاشتم حالا گذاشتم دیگه ناراحت نباشین 🥺
شرطا ۲۸لایک
و ۱۹ کامنت
در زدم و رفتم داخل اتاقی که اون مرده گفته بود اتاق رئیسه
+تق تق تق (صدای دره مثلا )
_بله
+میتونم بیام داخل ؟
_بیا تو
هیجان داشتم از صداش معلوم بود جوونه دوس داشتم ببینمش بلاخره قراره منشی ش بشم
اروم در رو باز کردم و رفتم داخل
پشتش به من بود و روی صندلیش کنار پنجره نشسته بود قیافش معلوم نبود
+سلام من ا/تم منشی جدید یه آقایی گفتن شما رئیس هستین و شرایط کار رو برام توضیح میدین
ازش صدایی نیومد پاشد
اون ...اون پسر رو مخه بود اسمش چی بود تهیونگ ایششش اینم شانس منه
_خب بله شرایط کاری خاصی اینجا داره ........ولی الان کار دارم خانم یانگ براتون توضیح میدن
از قیافش معلوم بود اصن تعجب نکرده که منو دیده خیلی با ارامش حرف میزد ولی من با یه نگاه حرصی بهش نگاه میکردم
_اتفاقی افتاده ؟
+نه فقط موندم این چه شانسیه که تو باید رئیس این شرکت باشی
_اگه میخوای قبول نکن آدم های زیادی هستن که این شغل رو میخوان
لعنتی این کار رو نیاز دارم خوب حقوق میدن و ساعت کاری هم خیلی زیاد نیست پس سریع گفتم
+نه نه.... معذرت میخوام ولی من به این غل نیاز دارم
_خب باشه خانم یانگ شرایط کاری رو بهتون توضیح میده ....خانم یانگ (این قسمت خانم یانگ رو یکم بلند گفت )
یانگ :بله قربان
_شرایط کاری رو برای منشی جدید توضیح بده و یکم شرکت رو بهش نشون بده خودم فعلا کار دارم
یانگ :چشم
یانگ :دنبالم بیا (روبه ا/ت )
دنبالش از اتاق رفتم بیرون
یانگ :اول شرکت رو بهتون نشون میدم دنبالش راه افتادم
پایان ا/ت ویو
تهیونگ ویو
وقتی دیدمش تعجب کردم ولی سعی کردم نشون ندم
این یه فرصت خوبه که یکم اذیتش کنم دیشب خیلی پرو بازی در آورد فرستادمش خانم یانگ براش یه سری چیزا توضیح بده
ا/ت ویو
واوووو خیلی شرکت بزرگی بود عجیب نبود که اینقدر پولدارن همه جارو دیدم خانم یانگ هم یه سری پرونده و کارایی که باید انجام میدادم رو برام توضیح داد
بچه ها منو ببخشید نزاشتم حالا گذاشتم دیگه ناراحت نباشین 🥺
شرطا ۲۸لایک
و ۱۹ کامنت
۹.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.