صبح روز اولین رابطه...
#سناریو #استری_کیدز #جونگین #هیونجین #فلیکس #هان #لینو #بنگچان #چانگبین
چشماشو نیمه باز کرد و نگاهی به تویی که غرق در خواب بودی کرد و با دیدنت لبخندی زد. چند دقیقه رو فقط محو زیبایی هات بود و تمام جزئیات چهرت رو با دقت بررسی میکرد.
÷ تو واقعا زیبایی عشق من
دستشو به سمت موهات که کمی از صورتت رو پوشونده بود آورد و به پشت گوشت هدایتشون کرد. بعد از نمایان شدن گردنت کیس مارک هایی که روی گردنت به جا گذاشته بود کاملا مشخص بودن. نگاهی بهشون کرد و پوزخندی زد.
÷میدونی فکر کنم دیشب یکم زیادی روی کردم
× شک نکن
همونطور که چشمات بسته بود حرفتو زدی. پشتتو بهش کردی و ازش کمی فاصله گرفتی. اما این فاصله فقط برای چند ثانیه بود. دستاشو از پشت دور کمرت حلقه کرد و بدناتون رو بهم چسبوند.
÷ خب مثل اینکه یکی اینجا از دوست پسرش ناراحته.
÷ ببینم یادت نشده که خواست خودت بود نه؟
× من فقط درد دارم...
÷ بیب اون نصف قدرت منم نبود
با پات به پاش ضربه زدی.
÷ باشه باشه ببخشید
دستاشو به سمت پایین شکمت برد و شروع به ماساژ دادن کرد.
÷ اینطوری خوبه؟
سرتو تکون دادی. دردت اونقدرام زیاد نبود ولی دوست داشتی چان یکم بیشتر کنارت بمونه و بهت توجه کنه.
÷ممنونم ات
از این حرفش شوکه شدی
× چرا؟
÷ چون وارد زندگیم شدی و خودتو بهم هدیه کردی
× یااا چان دوباره شروع نکن
لبخندی زد و ادامه داد.
÷ و ازت ممنونم که ترجیح دادی اولین تجربت رو با من داشته باشی(منظورش نماز دیشبه)
با این حرفش متعجب شدی.
× منم ازت ممنونم که اولین تجربمو تبدیل به بهترینش کردی...
دست از ماساژ دادن شکمت برداشت و محکم از پشت بغلت کرد و سرشو توی موهات فرو برد.
÷ دوستت دارم ات، بیشتر از هر چیز دیگه ای توی این دنیا
چشماشو نیمه باز کرد و نگاهی به تویی که غرق در خواب بودی کرد و با دیدنت لبخندی زد. چند دقیقه رو فقط محو زیبایی هات بود و تمام جزئیات چهرت رو با دقت بررسی میکرد.
÷ تو واقعا زیبایی عشق من
دستشو به سمت موهات که کمی از صورتت رو پوشونده بود آورد و به پشت گوشت هدایتشون کرد. بعد از نمایان شدن گردنت کیس مارک هایی که روی گردنت به جا گذاشته بود کاملا مشخص بودن. نگاهی بهشون کرد و پوزخندی زد.
÷میدونی فکر کنم دیشب یکم زیادی روی کردم
× شک نکن
همونطور که چشمات بسته بود حرفتو زدی. پشتتو بهش کردی و ازش کمی فاصله گرفتی. اما این فاصله فقط برای چند ثانیه بود. دستاشو از پشت دور کمرت حلقه کرد و بدناتون رو بهم چسبوند.
÷ خب مثل اینکه یکی اینجا از دوست پسرش ناراحته.
÷ ببینم یادت نشده که خواست خودت بود نه؟
× من فقط درد دارم...
÷ بیب اون نصف قدرت منم نبود
با پات به پاش ضربه زدی.
÷ باشه باشه ببخشید
دستاشو به سمت پایین شکمت برد و شروع به ماساژ دادن کرد.
÷ اینطوری خوبه؟
سرتو تکون دادی. دردت اونقدرام زیاد نبود ولی دوست داشتی چان یکم بیشتر کنارت بمونه و بهت توجه کنه.
÷ممنونم ات
از این حرفش شوکه شدی
× چرا؟
÷ چون وارد زندگیم شدی و خودتو بهم هدیه کردی
× یااا چان دوباره شروع نکن
لبخندی زد و ادامه داد.
÷ و ازت ممنونم که ترجیح دادی اولین تجربت رو با من داشته باشی(منظورش نماز دیشبه)
با این حرفش متعجب شدی.
× منم ازت ممنونم که اولین تجربمو تبدیل به بهترینش کردی...
دست از ماساژ دادن شکمت برداشت و محکم از پشت بغلت کرد و سرشو توی موهات فرو برد.
÷ دوستت دارم ات، بیشتر از هر چیز دیگه ای توی این دنیا
۴۲.۸k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.