★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 8
جیمین رفت پیشه یونآ دیدم جونگکوک اومد پیشم منو برد یجا که بهم گفت👇🏻
جونگکوک: چآیون
چآیون: بله
جونگکوک: من
چآیون: خوب
جونگکوک: من عاشقتم چآیون
چآیون:(بهش نگاه کردم و بوسش کردم)
جونگکوک:(چآیون بهم نگاه کرد و منو بوسید)
چآیون: منم دوست دارم
جونگکوک:(لبخند زد و بغلش کرد)
جیمین هم رفت پیشه یونآ بهش گفت👇🏻
جیمین: یونآ من....من
یونآ: چیه
جیمین: من دوست دارم
یونآ: منم دوست دارم (بغلش کرد)
صبح شد
صبح شد بیدار شدم یاد اون شب اوفتادم که جونگکوک رو بوسیدم
اماده شدم برم بیرون خرید کنم که جونگکوکو دیدم خیلی کیوت خوابیده بود
رفتم پیشه جونگکوک لپش رو بوسیدم داشتم میرفتم دیدم جونگکوک دستمو گرفت منو انداخت روی تخت گفت 👇🏻
جونگکوک: چرا میخوای از من فرار کنی ها (سکسی)
چآیون: بزار برم کار دارم (لبخند و خجالتی)
جونگکوک: چرا خجالت میکشی (صورتشو نزدیک کرد)
چآیون: چرا اینجوری نگاه میکنی (لبخند و خجالتی)
جونگکوک: خیلی دلم میخواد طعم لبت رو بچشم (سکسی)
چآیون: بزار برم الان دوست دخترت کار داره (خجالتی)
جونگکوک: نمیزارم بری دختر شیطون (سکسی)
چآیون: یه ماچ کوچولو کنم میزاری برم
جونگکوک: اره
میخواستم بوسش کنم که یکی اومد تو اتاق سریع بلند شدیم وایسادیم که دیدیم یونآ اومد گفت 👇🏻
یونآ: شما دوتا داشتین چه کار میکردین
جونگکوک:(به دیوار نگاه کرد)
چآیون: هیچی بیا بریم
یونآ رو فرستادم پایین که جونگکوک چشمک زد
منم رفتم پایین بریم خرید کنیم
رفتیم بازار که همش به جونگکوک فکر میکردم که اگر رفتم خونه دوباره میخواد منو ببو.سه که یونآ بهم نگاه کرد گفت 👇🏻
یونآ: چآیون چیزی شده؟
چآیون: چی نه هیچی نشده
یونآ: 😑
چآیون: چرا اینجوری نگاه میکنی
یونآ: مشکوک میزنی 😑
چآیون:(همش به جونگکوک فکر میکرد)
★پارت رو میزارم لایک کنید★
#بی_تی_اس #جونگکوک #داستان #فیک #فیک_از_جونگکوک
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 8
جیمین رفت پیشه یونآ دیدم جونگکوک اومد پیشم منو برد یجا که بهم گفت👇🏻
جونگکوک: چآیون
چآیون: بله
جونگکوک: من
چآیون: خوب
جونگکوک: من عاشقتم چآیون
چآیون:(بهش نگاه کردم و بوسش کردم)
جونگکوک:(چآیون بهم نگاه کرد و منو بوسید)
چآیون: منم دوست دارم
جونگکوک:(لبخند زد و بغلش کرد)
جیمین هم رفت پیشه یونآ بهش گفت👇🏻
جیمین: یونآ من....من
یونآ: چیه
جیمین: من دوست دارم
یونآ: منم دوست دارم (بغلش کرد)
صبح شد
صبح شد بیدار شدم یاد اون شب اوفتادم که جونگکوک رو بوسیدم
اماده شدم برم بیرون خرید کنم که جونگکوکو دیدم خیلی کیوت خوابیده بود
رفتم پیشه جونگکوک لپش رو بوسیدم داشتم میرفتم دیدم جونگکوک دستمو گرفت منو انداخت روی تخت گفت 👇🏻
جونگکوک: چرا میخوای از من فرار کنی ها (سکسی)
چآیون: بزار برم کار دارم (لبخند و خجالتی)
جونگکوک: چرا خجالت میکشی (صورتشو نزدیک کرد)
چآیون: چرا اینجوری نگاه میکنی (لبخند و خجالتی)
جونگکوک: خیلی دلم میخواد طعم لبت رو بچشم (سکسی)
چآیون: بزار برم الان دوست دخترت کار داره (خجالتی)
جونگکوک: نمیزارم بری دختر شیطون (سکسی)
چآیون: یه ماچ کوچولو کنم میزاری برم
جونگکوک: اره
میخواستم بوسش کنم که یکی اومد تو اتاق سریع بلند شدیم وایسادیم که دیدیم یونآ اومد گفت 👇🏻
یونآ: شما دوتا داشتین چه کار میکردین
جونگکوک:(به دیوار نگاه کرد)
چآیون: هیچی بیا بریم
یونآ رو فرستادم پایین که جونگکوک چشمک زد
منم رفتم پایین بریم خرید کنیم
رفتیم بازار که همش به جونگکوک فکر میکردم که اگر رفتم خونه دوباره میخواد منو ببو.سه که یونآ بهم نگاه کرد گفت 👇🏻
یونآ: چآیون چیزی شده؟
چآیون: چی نه هیچی نشده
یونآ: 😑
چآیون: چرا اینجوری نگاه میکنی
یونآ: مشکوک میزنی 😑
چآیون:(همش به جونگکوک فکر میکرد)
★پارت رو میزارم لایک کنید★
#بی_تی_اس #جونگکوک #داستان #فیک #فیک_از_جونگکوک
۱۳.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.