از دیدن رویت، دل آیینه فروریخت...
عشق
اتفاق ترسناکیه. یه جا خونده بودم عشق همون قدر که میتونه نجاتدهنده باشه، میتونه کُشنده هم باشه؛ یا یه همچین چیزی. که معمولا هم برای اکثر آدما قبل از هر حالتی، جنبهی کشنده بودنش اتفاق میفته. انگار همیشه باید یه عشقی آدمو تو قعر چاه بندازه تا یه عشق دیگه بیاد و نجاتش بده. اما بعد از تو قعر چاه افتادن، دیگه عشق اتفاق ترسناکی میشه. ترسِ دوباره افتادن، وقتی که داری به زور خودتو از بدنهی چاه میکشی بالا. حتی وقتی تموم وجودت دنبال عشق میگرده، همین که به یه قدمیش میرسی، یهو راهتو کج میکنی و خلاف جهتش حرکت میکنی، خلاف جهتش میدویی! ازش فرار میکنی.
شانس بیاری به عشق برسی و بشه نجاتت. چون همیشه یا عشق تو رو میندازه تو چاه، یا وقتی دنبالته تو ازش فرار میکنی ...
اتفاق ترسناکیه. یه جا خونده بودم عشق همون قدر که میتونه نجاتدهنده باشه، میتونه کُشنده هم باشه؛ یا یه همچین چیزی. که معمولا هم برای اکثر آدما قبل از هر حالتی، جنبهی کشنده بودنش اتفاق میفته. انگار همیشه باید یه عشقی آدمو تو قعر چاه بندازه تا یه عشق دیگه بیاد و نجاتش بده. اما بعد از تو قعر چاه افتادن، دیگه عشق اتفاق ترسناکی میشه. ترسِ دوباره افتادن، وقتی که داری به زور خودتو از بدنهی چاه میکشی بالا. حتی وقتی تموم وجودت دنبال عشق میگرده، همین که به یه قدمیش میرسی، یهو راهتو کج میکنی و خلاف جهتش حرکت میکنی، خلاف جهتش میدویی! ازش فرار میکنی.
شانس بیاری به عشق برسی و بشه نجاتت. چون همیشه یا عشق تو رو میندازه تو چاه، یا وقتی دنبالته تو ازش فرار میکنی ...
۷.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.