P4

هانا:اخه اسکل فکر کن رلت همش میگفت من تو مدرسه کار دارم ولی میرفت آدم میکشت
مینسو:سکوت زیباست👍🏻
هانا:اره خیلی🗿
لانا:بچه ها برین دیگه خدافظظظظ
همه:خدافظظظ
لانا:هوففف حالا وقت نقشه هست
۷دقیقع بعد
لانا:هوممم نقشه ی خوبیه🗿👍🏻
(زنگه در)
لانا:هوففف اومدش
تهیونک:سلام بیبی
لانا:سلام عشقم
تهیونگ:هومممم غذا درست نکردی؟
لانا:یادم رفت عشقم
تهیونگ:باشه لاو از بیرون میخریم♥️
لانا:باشه
تهیونک:ولی دیگه تکرار نشه🗿
لانا:(تو ذهن:مرض خارتو…)چشم عزیزم
تهیونگ:من برم سفارش بدم بیب
لانا:(تو ذهن:به کی…)برو عشقم
تهیونگ:اهوم

۵ساعت بعد


تهیونگ:پروانه کوچولوم غذا رسیدددد
لانا:اومدمممم
تهیونگ:بیبی فردا من کار دارم پس نمیخواد بری مدرسه
لانا:چه کاری عزیزم؟
تهیونگ:پروانه کوچولوم فضول شده؟
لانا:اممم نه(ذهن:منکه میدونم سگگگگ)
تهیونگ:آفرین پروانه ام

ویو به فردا
ساعت۶:۰۰
ویو لانا
یواشکی چشمام رو باز کردم که دیدم داره کت و شلوار فوققق هات میپوشه آدم میمیره واسششش
هی هی آدم باش نقشه ات رو یادت نره لانا
خب خب رفتش بیرون منم پا بشم برم جاسوسی‌شو کنم

پرش کادر به یع کارخونه



ویو لانا
اخه اینجا چه چیزه سمیه که تهیونگ رفته توش هوففف اروم باش و باهاش برو داخل
وارد که شدم برگام ریخت کلی قفس اونجا بود که پر آدم بود


وایسا ببینم…..