جمهوری اسلامی ایران
#جمهوری_اسلامی_ایران
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت پنجم
با همکاری:https://wisgoon.com/60.96
بی وقفه اشک میریختم حالم بد بود سریع قرصامو برداشتم و خوردم
از دوسال پیش مشکل قلبی دارم
رفتم خونه گشنم نبود پس فقط خوابیدم صبح یه قرارداد مهم داشتیم
....................
صبح
....................
رفتم صورتم و شستم لباسمو و پوشیدم ((عکس میزارم))و راه افتادم سمت شرکت جلسه پنج دقیقه دیگه شروع میشد به اتاق جلسه رفتم که دیدم جئون هم نشسته خودم و خونسرد نشون دادم
بلاخره جلسه تموم شد حالم دوباره بد شد بخاطر شوک و باید دیگه برمیگشتم امروز شرکت زود تعطیل میشدکیفم و برداشتم و از شرکت زدم بیرون سریع سوار ماشین شدم قرصم و خوردم و راه افتادم به سمت مغازه همیشگی
دیدم مغازه دار نیست ولی مغازه بازه
گفتم حتما کاری داشته که نیس چون همیشه بوده رفتم داخل داشتم تو مغازه دور میزدم که حس کردم یکی دستمو گرفته خواستم برگردم ببینم کیه که سیاهی مطلق
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم خیلی حالم بود بود یهو سرم درد گرفت ک....که یادم ا... اومد ا...ینجا کجاست
ا... اینجا اتاق ج....جئونه
خواستم برم سمت در که در باز شد
کوک:بلاخره خانم کوچولو بهوش اومد...
ات:از ج...جونم چی م... میخوای ((اشک))
کوک:دوسال پیش گفتم اگه دوباره ببینم هیچوقت ولت نمیکنم
ویو کوک
یهو دیدم ات داره بیهوش میشه
نمیدونستم چشه
کوک:ا...ات تو چت شده
ات:ق...قرصام((به سختی حرف میزنه))
کوک:کدوم قرص
ات:بهم اب گرم بده حالم بهتر میشه خودم میرم میخرم اگه میخوای تو ام بیا اما داخل داروخانه نیا
کوک:بهش اب گرم دادم که نفسش بهتر شد
ات:ب.. باهام میای؟
کوک:اره بریم
ات: باشه ((ناراحت))
راه افتادیم سمت داروخونه
رفتم داخل و به جئون نیاد
ویو کوک
واسم عجیب بود که گفت نرم داخل واسه همین بردمش داروخونه ای که توش مامور دارم
برام پیام اومد
مامورم تو داروخونه بود
گفت:((اون قرص واسه مریضی قلبی میخواست))
گفتم اوکی
ویو ات
قرص رو گرفتم و خورده اومدم نشستم تو ماشین
انگار جئون اعصابش خورد بود واسه همین خیلی ترسیده بودم تند تر از اومدن میومد رسیدیم رفتم داخل
تو اتاق قرصارو قایم کردم
عصر تو فکر بودم که صدای داد جونگکوک که صدام میکرد و شنیدم شدیدا ترسیدم
کوک:اتتتتت سریع بیا پایین ((داد))
ویو کوک
وقتی ات رفت و خوابید من دادم تحقیق کنن و واقعا بیماری قلبی داشت خیلی ناراحت و عصبی شدم
ات: رفتم پایین که...
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت پنجم
با همکاری:https://wisgoon.com/60.96
بی وقفه اشک میریختم حالم بد بود سریع قرصامو برداشتم و خوردم
از دوسال پیش مشکل قلبی دارم
رفتم خونه گشنم نبود پس فقط خوابیدم صبح یه قرارداد مهم داشتیم
....................
صبح
....................
رفتم صورتم و شستم لباسمو و پوشیدم ((عکس میزارم))و راه افتادم سمت شرکت جلسه پنج دقیقه دیگه شروع میشد به اتاق جلسه رفتم که دیدم جئون هم نشسته خودم و خونسرد نشون دادم
بلاخره جلسه تموم شد حالم دوباره بد شد بخاطر شوک و باید دیگه برمیگشتم امروز شرکت زود تعطیل میشدکیفم و برداشتم و از شرکت زدم بیرون سریع سوار ماشین شدم قرصم و خوردم و راه افتادم به سمت مغازه همیشگی
دیدم مغازه دار نیست ولی مغازه بازه
گفتم حتما کاری داشته که نیس چون همیشه بوده رفتم داخل داشتم تو مغازه دور میزدم که حس کردم یکی دستمو گرفته خواستم برگردم ببینم کیه که سیاهی مطلق
وقتی بهوش اومدم تو یه اتاق بودم خیلی حالم بود بود یهو سرم درد گرفت ک....که یادم ا... اومد ا...ینجا کجاست
ا... اینجا اتاق ج....جئونه
خواستم برم سمت در که در باز شد
کوک:بلاخره خانم کوچولو بهوش اومد...
ات:از ج...جونم چی م... میخوای ((اشک))
کوک:دوسال پیش گفتم اگه دوباره ببینم هیچوقت ولت نمیکنم
ویو کوک
یهو دیدم ات داره بیهوش میشه
نمیدونستم چشه
کوک:ا...ات تو چت شده
ات:ق...قرصام((به سختی حرف میزنه))
کوک:کدوم قرص
ات:بهم اب گرم بده حالم بهتر میشه خودم میرم میخرم اگه میخوای تو ام بیا اما داخل داروخانه نیا
کوک:بهش اب گرم دادم که نفسش بهتر شد
ات:ب.. باهام میای؟
کوک:اره بریم
ات: باشه ((ناراحت))
راه افتادیم سمت داروخونه
رفتم داخل و به جئون نیاد
ویو کوک
واسم عجیب بود که گفت نرم داخل واسه همین بردمش داروخونه ای که توش مامور دارم
برام پیام اومد
مامورم تو داروخونه بود
گفت:((اون قرص واسه مریضی قلبی میخواست))
گفتم اوکی
ویو ات
قرص رو گرفتم و خورده اومدم نشستم تو ماشین
انگار جئون اعصابش خورد بود واسه همین خیلی ترسیده بودم تند تر از اومدن میومد رسیدیم رفتم داخل
تو اتاق قرصارو قایم کردم
عصر تو فکر بودم که صدای داد جونگکوک که صدام میکرد و شنیدم شدیدا ترسیدم
کوک:اتتتتت سریع بیا پایین ((داد))
ویو کوک
وقتی ات رفت و خوابید من دادم تحقیق کنن و واقعا بیماری قلبی داشت خیلی ناراحت و عصبی شدم
ات: رفتم پایین که...
۴.۲k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.