تقدیم به فرشته مهربانم
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره كردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا كور سوی اختركان بشكند همه...
از نام تو به بام افقها، علم زدم ...
هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
از شادیام مپرس كه من نیز در ازل
همراه خواجه قرعهی قسمت به غم زدم
#حوراء#زکریا
#روحی#ریحانتی
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره كردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا كور سوی اختركان بشكند همه...
از نام تو به بام افقها، علم زدم ...
هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
از شادیام مپرس كه من نیز در ازل
همراه خواجه قرعهی قسمت به غم زدم
#حوراء#زکریا
#روحی#ریحانتی
۱.۵k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.