✍️خودام
✍️خودام
من نمی دونم کی هستم، من گم شدم. من حتی نمی دونم که چی می خوام، چرا اینجام و چه چیزایی رو می خوام به دست بیارم. من کاملاً گم شدم. من به کسی نیاز دارم که بتونه بهم کمک کنه. هیچ کس نمی تونه چون همیشه اونی که کمک می کرد من بودم؛ هیچ کس حتی نفهمید من حالم چطور بود و چه چیزایی رو احساس می کردم. هیچ کس حتی نپرسید. من از نقش بازی کردن خسته شدم، من حالم خوب نیست. توی این سال ها هیچ وقت نبوده. از درون یک تاریکی وحشی وجودمو می بلعه و منو سرشار از خودش می کنه. من بهم ریخته و شکستم. هیچ کس اهمیتی نمی ده. هیچ کس نمیفهمه، حتی خودم؛ من فقط تظاهر کردم که حالم خوبه و بعدش یادم رفت که دارم تظاهر می کنم. من همیشه بین همه ی آدمای دورم تنها بودم چون هیچ کس منو نشناخت و نفهمید. من حتی خودمم نداشتم، یکی منو از من دزدیده بود و خیلی وقت بود که رفته بود. من حس خالی بودن می کنم. من میخوام آسمونو پرواز کنم تا وقتی که برسم به بهشت. بذارید با آرامش اینجارو ترک کنم. من همتونو می بخشم ، بعدش خدارو بغل می کنم و برای اولین بار توی کل زندگیم، بین دستاش آروم و امن و بدون فکر کردن به چیزی، می خوابم.
من نمی دونم کی هستم، من گم شدم. من حتی نمی دونم که چی می خوام، چرا اینجام و چه چیزایی رو می خوام به دست بیارم. من کاملاً گم شدم. من به کسی نیاز دارم که بتونه بهم کمک کنه. هیچ کس نمی تونه چون همیشه اونی که کمک می کرد من بودم؛ هیچ کس حتی نفهمید من حالم چطور بود و چه چیزایی رو احساس می کردم. هیچ کس حتی نپرسید. من از نقش بازی کردن خسته شدم، من حالم خوب نیست. توی این سال ها هیچ وقت نبوده. از درون یک تاریکی وحشی وجودمو می بلعه و منو سرشار از خودش می کنه. من بهم ریخته و شکستم. هیچ کس اهمیتی نمی ده. هیچ کس نمیفهمه، حتی خودم؛ من فقط تظاهر کردم که حالم خوبه و بعدش یادم رفت که دارم تظاهر می کنم. من همیشه بین همه ی آدمای دورم تنها بودم چون هیچ کس منو نشناخت و نفهمید. من حتی خودمم نداشتم، یکی منو از من دزدیده بود و خیلی وقت بود که رفته بود. من حس خالی بودن می کنم. من میخوام آسمونو پرواز کنم تا وقتی که برسم به بهشت. بذارید با آرامش اینجارو ترک کنم. من همتونو می بخشم ، بعدش خدارو بغل می کنم و برای اولین بار توی کل زندگیم، بین دستاش آروم و امن و بدون فکر کردن به چیزی، می خوابم.
۷.۴k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.