عاشق های گمشده👥💔
p5
از زبان ا/ت: ساعت 5 صبح بود که یه نفر بهم زنک زد...
ناشناس: الو سلام(با صدای کُلُفت)
ا/ت: ب... بله؟شما؟ کاری داشتید؟(با ترس)
ناشناس: ببین دختر کوچلو یهادرس بهت میدم به اون ادرس همین
الان میای وگرنه باید با خیلی چیزا خدافظی کنی!
ا/ت: یعنی چی؟ الو؟ الو؟ الووو؟؟؟ لعنتی قطع کرد!
از زبان ا/ت: واقعا ترسبده بودم و از هیچی خبر نداشتم رفتم به اون
ادرس و دیدم پدر جیمین و پدر خودم حتی وکیل تاینیا اونجا دست و
پاشون بسته بود... حالا فهمیدم چرا دیروز پدرم نیومد خونه... جالا فهمیدم
چرا وقتی از اتاق جیمین اومدم بیرون نه پدرش بود نه وکیل تاینیا..
حالا نمیدونستم باید چجوری به جیمین بگم...!
یه دفعه همون ناشناس زنگ زد... با ترس جواب دادم...
ا/ت: بله؟
ناشناس: دیدی دختر کوچولو؟ ببین تا 5 روز بهت فرصت میدم یا
1 تیلیارد پیامکش به کارتم میاد یا کار همه ی اینا تموم میشه!(قطع کرد)
ذهنه ا/ت: منو جیمین مادرامون رو از دست دادیم... میخوایم با
هم ازدواج کنیم... جیمین وضعیت خوبی برای شنیدن مرگ پدرش نداره...
وکیل تاینیا هم تنها کسیه که میتونه کمکون کنه... پس همشون مهمن...
پدر جیمین میلیارر هست شاید جیمین بتونه کمک کنه... اره! همینه! جیمین
دوییدم سمت بیمارستان... هین راه داد زدم گفتم: جیمنااااا!!!! به کمکت
نیاز دارم دَدیییییی!!!! بیبیت به کمک احتیاج دارههههه!!!!
ادامه دارد...
از زبان ا/ت: ساعت 5 صبح بود که یه نفر بهم زنک زد...
ناشناس: الو سلام(با صدای کُلُفت)
ا/ت: ب... بله؟شما؟ کاری داشتید؟(با ترس)
ناشناس: ببین دختر کوچلو یهادرس بهت میدم به اون ادرس همین
الان میای وگرنه باید با خیلی چیزا خدافظی کنی!
ا/ت: یعنی چی؟ الو؟ الو؟ الووو؟؟؟ لعنتی قطع کرد!
از زبان ا/ت: واقعا ترسبده بودم و از هیچی خبر نداشتم رفتم به اون
ادرس و دیدم پدر جیمین و پدر خودم حتی وکیل تاینیا اونجا دست و
پاشون بسته بود... حالا فهمیدم چرا دیروز پدرم نیومد خونه... جالا فهمیدم
چرا وقتی از اتاق جیمین اومدم بیرون نه پدرش بود نه وکیل تاینیا..
حالا نمیدونستم باید چجوری به جیمین بگم...!
یه دفعه همون ناشناس زنگ زد... با ترس جواب دادم...
ا/ت: بله؟
ناشناس: دیدی دختر کوچولو؟ ببین تا 5 روز بهت فرصت میدم یا
1 تیلیارد پیامکش به کارتم میاد یا کار همه ی اینا تموم میشه!(قطع کرد)
ذهنه ا/ت: منو جیمین مادرامون رو از دست دادیم... میخوایم با
هم ازدواج کنیم... جیمین وضعیت خوبی برای شنیدن مرگ پدرش نداره...
وکیل تاینیا هم تنها کسیه که میتونه کمکون کنه... پس همشون مهمن...
پدر جیمین میلیارر هست شاید جیمین بتونه کمک کنه... اره! همینه! جیمین
دوییدم سمت بیمارستان... هین راه داد زدم گفتم: جیمنااااا!!!! به کمکت
نیاز دارم دَدیییییی!!!! بیبیت به کمک احتیاج دارههههه!!!!
ادامه دارد...
۴.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.