p 29
p 29
# همخونه-شیطون-من
انقدر... گریه کردم ک....... از حال رفتم.. و بی هوش شدم
6 ساعت بعد وقتی چشمامو.. باز کردم..... ط ی... جای متروکه... بودم.... دستو پاهام و... حتی دهنمم بسته.... بود هر چقدر داد زدم هیچکس نیست.. نبود...
بعد چن مین.. زار زار کردن......... صدای پای..... یکی رو شنیدم و گریه هام ناخداگاه قط شد و فقط داشتم ب اون صدا گوش میدادم ک لحظه ب لحظه بیشتر میشد
وقتی مطمعن..... شدم ک یکی پشت سرم ایستاده چشمامو بستم و داشتم تو خودم زار میزدم
کسی ک پشت سرم ایستاده بود رو نمیدیدم اما صداشو میشنیدم صداش گرفته بود معلون بود برای مرده: زنگ زدم دوست وفادااااارت امیدوارم تا جونتو از دست ندادی خودشو برسونه اخه زیاد وقت نداره
مینجا: ک.... کیو..... می... گی؟
مرده: ب زودی خودت میفمی
مینجا: چی از جونم مخاییننننن؟! بزارید برمم (با گریه)
مرده: الان میری... ولی کجا میری رو... منو تو تعین نمیکنیم
یا میری بیرون یا میری اون دنیا..... هه
مینجا: عوضی(زیر زبونش)
مرده ک رف
بعد چن مین صدای خشن شنیدم ک هی میگف: زود تر... عجله کن
چشام از بی خابی باز نمیشد..... هم گشنم بود... هم خابم میومد.... بزور چشمامو باز کردم و دیدم.... چن.. نفر.. دارن یکیو ک چشماشو بستن میارن.... جلوم
تا چشم بندو از صوتش برداشتن با دیدنش.... کپ کردم...
چرا اون... چرا یکی دیگه نه..... وقتی چشماشو باز کرد...
صورتشو جمع کرد ی جا.... و بعد چشمش خورد ب من...
جین: اخه دختر.... هچ حالت خوبه؟
مینجا: ج.... جیننننن..
جین: نگران نباش میریم بیرون.... همین الان
سرمو انداختم پایین.... اخه خجالت میکشیدم.....
مرده: خوبببب.. پولا کو؟؟.....
جین به سمت چپیش اشاره کرد ک ی چمدون دستش بود
اون رو برد و داد ب مرده
قیافش... زیاد مشخص نبود.....
ایندفه شرط میزارم
100 تا لایک برا پارت بعدی لاوم
# همخونه-شیطون-من
انقدر... گریه کردم ک....... از حال رفتم.. و بی هوش شدم
6 ساعت بعد وقتی چشمامو.. باز کردم..... ط ی... جای متروکه... بودم.... دستو پاهام و... حتی دهنمم بسته.... بود هر چقدر داد زدم هیچکس نیست.. نبود...
بعد چن مین.. زار زار کردن......... صدای پای..... یکی رو شنیدم و گریه هام ناخداگاه قط شد و فقط داشتم ب اون صدا گوش میدادم ک لحظه ب لحظه بیشتر میشد
وقتی مطمعن..... شدم ک یکی پشت سرم ایستاده چشمامو بستم و داشتم تو خودم زار میزدم
کسی ک پشت سرم ایستاده بود رو نمیدیدم اما صداشو میشنیدم صداش گرفته بود معلون بود برای مرده: زنگ زدم دوست وفادااااارت امیدوارم تا جونتو از دست ندادی خودشو برسونه اخه زیاد وقت نداره
مینجا: ک.... کیو..... می... گی؟
مرده: ب زودی خودت میفمی
مینجا: چی از جونم مخاییننننن؟! بزارید برمم (با گریه)
مرده: الان میری... ولی کجا میری رو... منو تو تعین نمیکنیم
یا میری بیرون یا میری اون دنیا..... هه
مینجا: عوضی(زیر زبونش)
مرده ک رف
بعد چن مین صدای خشن شنیدم ک هی میگف: زود تر... عجله کن
چشام از بی خابی باز نمیشد..... هم گشنم بود... هم خابم میومد.... بزور چشمامو باز کردم و دیدم.... چن.. نفر.. دارن یکیو ک چشماشو بستن میارن.... جلوم
تا چشم بندو از صوتش برداشتن با دیدنش.... کپ کردم...
چرا اون... چرا یکی دیگه نه..... وقتی چشماشو باز کرد...
صورتشو جمع کرد ی جا.... و بعد چشمش خورد ب من...
جین: اخه دختر.... هچ حالت خوبه؟
مینجا: ج.... جیننننن..
جین: نگران نباش میریم بیرون.... همین الان
سرمو انداختم پایین.... اخه خجالت میکشیدم.....
مرده: خوبببب.. پولا کو؟؟.....
جین به سمت چپیش اشاره کرد ک ی چمدون دستش بود
اون رو برد و داد ب مرده
قیافش... زیاد مشخص نبود.....
ایندفه شرط میزارم
100 تا لایک برا پارت بعدی لاوم
۷.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.