عمارت
عمارت
p5
ات : جیغغغغ .......سیاهی
لی جونگ سوک : ( درسته بازیگره ولی خب 😐💔) او شنیدم تو دوست دختر جونگ کوکی
ات توی ذهنش ( ارباب بهم گفته بود هرکی ازم پرسید چکارشم بگم دوست دخترش)
ات: تو کی هستی؟
جونگ سوک : اینجا من سوال میپرسم کوچولو خب تو واقعا دوست دختر جئون هستی؟ ( ریلکس)
ات: ا اره
جونگ سوک : اوه پس میتونم تلافی کنم ( خنده)
ات: تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی عوضی ( عربده )
جونگ سوک : هه ۱۰۰ ضربه شلاق چطوره؟؟
ات: .................
جونگ سوک شلاق رو آورد و به ات گفت بشماره
ات: ۱..۲..۳..۴..۵...۳۰ ........... سیاهی
جونگ سوک : حقته ( خنده)
جونگ کوک : ودف خیلی دیر کرده ( نگران)
شماره ناشناس: دوست دخترت پیش منه اگه میخای زنده بمونه بیا ........( مثلا گفت کجا ))
جونگ کوک زنگ زد به اعضا و گفت بیان
نامجون: هعی اون دختر که برات اهمیتی نداره
شوگا: آره بابا ولش چرا اینقد حول کردی
اعضا: راست میگن برات مهم نباشه
جونگ کوک: لعنتی ها دوسش دارم میفهمید؟ (عربده)
اعضا: با تعجب به جونگ کوک نگاه کردن
پیام ناشناس:........ خبب برای پارت بعد ۱۵ لایک ۲۰ کامنت دیگه آسون گرفتم ^^
p5
ات : جیغغغغ .......سیاهی
لی جونگ سوک : ( درسته بازیگره ولی خب 😐💔) او شنیدم تو دوست دختر جونگ کوکی
ات توی ذهنش ( ارباب بهم گفته بود هرکی ازم پرسید چکارشم بگم دوست دخترش)
ات: تو کی هستی؟
جونگ سوک : اینجا من سوال میپرسم کوچولو خب تو واقعا دوست دختر جئون هستی؟ ( ریلکس)
ات: ا اره
جونگ سوک : اوه پس میتونم تلافی کنم ( خنده)
ات: تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی عوضی ( عربده )
جونگ سوک : هه ۱۰۰ ضربه شلاق چطوره؟؟
ات: .................
جونگ سوک شلاق رو آورد و به ات گفت بشماره
ات: ۱..۲..۳..۴..۵...۳۰ ........... سیاهی
جونگ سوک : حقته ( خنده)
جونگ کوک : ودف خیلی دیر کرده ( نگران)
شماره ناشناس: دوست دخترت پیش منه اگه میخای زنده بمونه بیا ........( مثلا گفت کجا ))
جونگ کوک زنگ زد به اعضا و گفت بیان
نامجون: هعی اون دختر که برات اهمیتی نداره
شوگا: آره بابا ولش چرا اینقد حول کردی
اعضا: راست میگن برات مهم نباشه
جونگ کوک: لعنتی ها دوسش دارم میفهمید؟ (عربده)
اعضا: با تعجب به جونگ کوک نگاه کردن
پیام ناشناس:........ خبب برای پارت بعد ۱۵ لایک ۲۰ کامنت دیگه آسون گرفتم ^^
۲۰.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.