عشق و عاشقی در مدرسه ۵
جواب دادم که گفت
÷دختر تو کجای من گفتم منتظر بمون نه گفتم که برو
+باشه بابا بیا خونه برات لوکیشن میفرستم
÷باشه خداحافظ
+بای
قطع کرد داشتم راه میرفتم وایسا نکنه یونگی بخواد جکسون و اذیت کنه گفت کاری میکنی جکسون وجود نداشته باشه ون که نمیدونه جکسون برادرمه زود به جکسون زنگ زدم که جواب داد
+کجای
÷مگه نگفتم دارم میام خونه
+باشه منم رسیدم خونه زود بیا
÷باشه چِت شدیهو
+بیا خونه بهت میگم
÷باشه
قطع کردم که دیدم رسیدم خونه رفتم داخل تا جکسون بییاد یکم دوکبوبی و رامیون درست کردم که صدای زنگ امد رفتم درو باز کردم
+بیا تو
÷باشه ببینم خواهره خوشگلم چی درست کرده
+دوکبوکی و رامیون
÷خیلی گشنمه زود برام غذا بزار میرم لباس عوض کنم
+باشه
÷فقط میشه بگی کجا لباس عوض کنم
+برم توی ون اتاقی که رنگ درش آبی هست ون جا اتاق تو هستش
÷ممنون
+خواهش
رفت لباس عوض کرد غذا خوردیم
÷من میرم بخوابم فردا اولین روزِمدرسه ی من هست
+باشه
رفت که بخوابه منم رفتم توی اتاقم داشتم فکر میکردم که نکنه یونگی بخواد جکسون و اذیت کنه اخه از حرف زدنش معلوم بود کاملاًجدیِ داشتم فکر میکردم که خوابم برد صبح با صدای گوشی بیدار شدم رفتم کارای همیشگی رو کردم صبحونه درست کردم
+جکسون بیدار شو مدرسه دیر شد
÷چیییی(داد)
+اروم کر شدم
÷اخه چرا منو بیدار نکردی
+الان که بیدار کردم زود باش
÷باشه
جکسون اماده شد صبحونه خوردیم بعدش رفتیم مدرسه یونگی مثله همیشه روی سندلی نشسته بود وقتی به من نگاه کرد قلبم داشت تند تند میزد من چمه خدا نکنه من ....نه بابا ولش رفتم نشستم که گفت
_با دوست پسر جونت خوش گذشت
÷به تو چه دوست دختره منه
که یهو یه دختره گفت
*انگار دوست پسرت خیلی دوست داره که مییاد دنبالت با هم مییاید مدرسه نه
به یونگی نگاه کردم چشاش قرمز بود یهو از جاش بلند شد و گفت
_پسره ی عوضی کاری میکنم مرغای اسمون به حالت گریه کنن بعدشم از کلاس رفت بیرون
÷این پسره چِش بود
+بیا بریم بیرون همه چیز رو بهت میگم
÷باشه
رفتیم بیرون همه چیزو بهش گفتم
÷تو دوسش داری
+اره ولی نمیدونم چه جوری بهش بگم از یه طرف میترسم بلای سرت بیاره اخه نمیدونه من و تو خواهر برادریم
÷ولی معلومه خیلی دوست داره
+اره
داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد داشتیم میرفتیم توی کلاس که جکسون گفت
÷من میرم سرویس بهداشتی تو برو توی کلاس که معلم امد درس داد ولی هنوز جکسون خیلی میترسیدم اخه یونگی هم نبود زنگ خورد رفتم دنبال جکسون بگردم که یهو دیدم یه صدای از زمینه فوتبال مییاد ولی چون زیر زمین بود کسی ون جا نبود رفتم داخل که دیدم یونگی داره جکسون رو میزنه
+ول...ش ک..ن (گریه)
_چیه نکنه داری بخواطره عشقت گریه میکنی ببین چه خوشکل صورتش رو نقاشی کردم (خنده)
÷ا...ز ای...ن ج..ا بر..و
_اخی نگرانه عشقشه (خنده)
+ول..ش کن و..ن دوس..ت پس...ره من نی..ست (گریه)
_داری چی میگی یعنی چی که دوست پسره من نیست بخواطر این که من ولش کنم داری میگی ون دوست پسرت نیست اگه دوست پسرت نیست چرا بغلش کردی چرا نگرانشی چرا با هم زندگی میکنید(داد)
+چ..ون ......
÷دختر تو کجای من گفتم منتظر بمون نه گفتم که برو
+باشه بابا بیا خونه برات لوکیشن میفرستم
÷باشه خداحافظ
+بای
قطع کرد داشتم راه میرفتم وایسا نکنه یونگی بخواد جکسون و اذیت کنه گفت کاری میکنی جکسون وجود نداشته باشه ون که نمیدونه جکسون برادرمه زود به جکسون زنگ زدم که جواب داد
+کجای
÷مگه نگفتم دارم میام خونه
+باشه منم رسیدم خونه زود بیا
÷باشه چِت شدیهو
+بیا خونه بهت میگم
÷باشه
قطع کردم که دیدم رسیدم خونه رفتم داخل تا جکسون بییاد یکم دوکبوبی و رامیون درست کردم که صدای زنگ امد رفتم درو باز کردم
+بیا تو
÷باشه ببینم خواهره خوشگلم چی درست کرده
+دوکبوکی و رامیون
÷خیلی گشنمه زود برام غذا بزار میرم لباس عوض کنم
+باشه
÷فقط میشه بگی کجا لباس عوض کنم
+برم توی ون اتاقی که رنگ درش آبی هست ون جا اتاق تو هستش
÷ممنون
+خواهش
رفت لباس عوض کرد غذا خوردیم
÷من میرم بخوابم فردا اولین روزِمدرسه ی من هست
+باشه
رفت که بخوابه منم رفتم توی اتاقم داشتم فکر میکردم که نکنه یونگی بخواد جکسون و اذیت کنه اخه از حرف زدنش معلوم بود کاملاًجدیِ داشتم فکر میکردم که خوابم برد صبح با صدای گوشی بیدار شدم رفتم کارای همیشگی رو کردم صبحونه درست کردم
+جکسون بیدار شو مدرسه دیر شد
÷چیییی(داد)
+اروم کر شدم
÷اخه چرا منو بیدار نکردی
+الان که بیدار کردم زود باش
÷باشه
جکسون اماده شد صبحونه خوردیم بعدش رفتیم مدرسه یونگی مثله همیشه روی سندلی نشسته بود وقتی به من نگاه کرد قلبم داشت تند تند میزد من چمه خدا نکنه من ....نه بابا ولش رفتم نشستم که گفت
_با دوست پسر جونت خوش گذشت
÷به تو چه دوست دختره منه
که یهو یه دختره گفت
*انگار دوست پسرت خیلی دوست داره که مییاد دنبالت با هم مییاید مدرسه نه
به یونگی نگاه کردم چشاش قرمز بود یهو از جاش بلند شد و گفت
_پسره ی عوضی کاری میکنم مرغای اسمون به حالت گریه کنن بعدشم از کلاس رفت بیرون
÷این پسره چِش بود
+بیا بریم بیرون همه چیز رو بهت میگم
÷باشه
رفتیم بیرون همه چیزو بهش گفتم
÷تو دوسش داری
+اره ولی نمیدونم چه جوری بهش بگم از یه طرف میترسم بلای سرت بیاره اخه نمیدونه من و تو خواهر برادریم
÷ولی معلومه خیلی دوست داره
+اره
داشتیم حرف میزدیم که زنگ خورد داشتیم میرفتیم توی کلاس که جکسون گفت
÷من میرم سرویس بهداشتی تو برو توی کلاس که معلم امد درس داد ولی هنوز جکسون خیلی میترسیدم اخه یونگی هم نبود زنگ خورد رفتم دنبال جکسون بگردم که یهو دیدم یه صدای از زمینه فوتبال مییاد ولی چون زیر زمین بود کسی ون جا نبود رفتم داخل که دیدم یونگی داره جکسون رو میزنه
+ول...ش ک..ن (گریه)
_چیه نکنه داری بخواطره عشقت گریه میکنی ببین چه خوشکل صورتش رو نقاشی کردم (خنده)
÷ا...ز ای...ن ج..ا بر..و
_اخی نگرانه عشقشه (خنده)
+ول..ش کن و..ن دوس..ت پس...ره من نی..ست (گریه)
_داری چی میگی یعنی چی که دوست پسره من نیست بخواطر این که من ولش کنم داری میگی ون دوست پسرت نیست اگه دوست پسرت نیست چرا بغلش کردی چرا نگرانشی چرا با هم زندگی میکنید(داد)
+چ..ون ......
۴.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.