قاتل معروف پارت اول
مینیونگ ویو؛
یه شب که مثل همیشه داشتم کار میکردم توی بار یهو یه آقایی با چند نفر دیگه اومدن تو و رفتن نشستن.
خب اون آقاهه ماسک زده بود و هیچی ازش معلوم نبود ولی بقیه ک کنارش نسته بودن هیچکدومشون ماسک نداشتن-
متوجه نگاه های عجیبش شدم..
خیلی نگاهم میکرد البته فک کنم به خاطر لباس باز و کوتاه اینجاس...
رفتم سر میزشون سفارش رو گرفتم و وقتی رفتم سفارش رو آماده کنم یهو یه دستامل اومد جلوی بینیم و دیگه هیچی حس نکردم-
کوک ویو؛
این دختره خیلی خوبه...باید ببریمش...
ب(بادیگارد):بله ارباب
ب:بیهوشش کردم و بردیمش تو ماشین-
رفتم سوار ماشین شدم و رفتم عمارت-
خب فعلا همینقد😂😂
شرط ها:
1۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
یه شب که مثل همیشه داشتم کار میکردم توی بار یهو یه آقایی با چند نفر دیگه اومدن تو و رفتن نشستن.
خب اون آقاهه ماسک زده بود و هیچی ازش معلوم نبود ولی بقیه ک کنارش نسته بودن هیچکدومشون ماسک نداشتن-
متوجه نگاه های عجیبش شدم..
خیلی نگاهم میکرد البته فک کنم به خاطر لباس باز و کوتاه اینجاس...
رفتم سر میزشون سفارش رو گرفتم و وقتی رفتم سفارش رو آماده کنم یهو یه دستامل اومد جلوی بینیم و دیگه هیچی حس نکردم-
کوک ویو؛
این دختره خیلی خوبه...باید ببریمش...
ب(بادیگارد):بله ارباب
ب:بیهوشش کردم و بردیمش تو ماشین-
رفتم سوار ماشین شدم و رفتم عمارت-
خب فعلا همینقد😂😂
شرط ها:
1۰ تا لایک
۱۰ تا کامنت
۵.۱k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.