وقتی بهت حسی نداره پارت ۲
*ویو ات*
امروز صبح بیدار شدم ساعت ۸نیم بود گفتم برم کارامو بکنم (مگه قرار نیست بدی بیرون)
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و خودمو خوشک کردم رفتم صبحانه خوردم اومدم یه لباس بیرونی پوشیدم رفتم بیرون و جیسان هم نبود آمریکا بود و یهویی یه پارچه سیاه اومد رو ی صورتم او ن.ن.نن......................
ببخشید کم گذاشتم آخه ساعت ۱:۴۵دقیقه شبه شب بخیر..
امروز صبح بیدار شدم ساعت ۸نیم بود گفتم برم کارامو بکنم (مگه قرار نیست بدی بیرون)
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم اومدم بیرون و خودمو خوشک کردم رفتم صبحانه خوردم اومدم یه لباس بیرونی پوشیدم رفتم بیرون و جیسان هم نبود آمریکا بود و یهویی یه پارچه سیاه اومد رو ی صورتم او ن.ن.نن......................
ببخشید کم گذاشتم آخه ساعت ۱:۴۵دقیقه شبه شب بخیر..
۱۰.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.