؛& وقتی به مهمونی دعوت شدیکه Ex توش هست؛&
؛& وقتی به مهمونی دعوت شدیکه Ex توش هست؛&
امکان نداشت چجوری دختری که تمام زندگیه یه پسر شده بود ازش جدا شده بود پسر حالش بد بود جوری که حتی دکتر هاهم با ارام بخشی که بهش وارد میکردن حاللش خوب نمیشد شاید فقط با اون دختر حالش خوب میشد شاید تمام نور و امیدش اون دختر بود بعد اون دختر جیمین خوب نبود حالش روز به روز بدتر میشد پسرک فقط با اون دختر لبخند واقعی رو تجربه کرده بود و حالا دخترک پسرک عاشق رو تنها گذاشت و نمیدونست با رفتن یا جدا شدن حال پسر بد شده شاید فک میکرد هیچ عشقی وجود نداره درسته این فراتر از عشقه دو عاشق بدون هم دو جسم بی جونن و امکان زنده موندن حال و روان خوب غیر ممکنه شاید اصلا...
پسرک فقط عاشق بود و هنوز منتظر برگشت دخترش هست شاید دخترک برای اینکه فقط اون پسرو بازی بده باهاش بود و الان درگیر *عشق جدیدشه*
این عشق یک طرفه بود؟
حسی درکار نبود برای دختر قصه؟
فقط این عشق پسر خوش قلب رو اذیت میکنه و بقضی که هر لحظه میترکه رو به بجا گذاشته؟
هر چیزی ممکنه
تهیون"جیمین داداش بیا یه مهمونی گرفتیم شاید یکم بهتر شدی"
"نیازی نیس حالم بد هست نمیام بیام"
"یاااا ناز نکن بیا دیگه لطفاااا"
"فکرامو میکنم شاید اومدم"
"هورااا ممنون داش جیمین میبینمت"
"خدافظ تهیون"
پسرک بی حال تر از اونی بود که بره به مهمونی دوستش اما چیکار باید میکرد دوستش ناراحت میشد اگه نمیرفت یا اگرم میرفت چی میشد؟
امکان نداشت چجوری دختری که تمام زندگیه یه پسر شده بود ازش جدا شده بود پسر حالش بد بود جوری که حتی دکتر هاهم با ارام بخشی که بهش وارد میکردن حاللش خوب نمیشد شاید فقط با اون دختر حالش خوب میشد شاید تمام نور و امیدش اون دختر بود بعد اون دختر جیمین خوب نبود حالش روز به روز بدتر میشد پسرک فقط با اون دختر لبخند واقعی رو تجربه کرده بود و حالا دخترک پسرک عاشق رو تنها گذاشت و نمیدونست با رفتن یا جدا شدن حال پسر بد شده شاید فک میکرد هیچ عشقی وجود نداره درسته این فراتر از عشقه دو عاشق بدون هم دو جسم بی جونن و امکان زنده موندن حال و روان خوب غیر ممکنه شاید اصلا...
پسرک فقط عاشق بود و هنوز منتظر برگشت دخترش هست شاید دخترک برای اینکه فقط اون پسرو بازی بده باهاش بود و الان درگیر *عشق جدیدشه*
این عشق یک طرفه بود؟
حسی درکار نبود برای دختر قصه؟
فقط این عشق پسر خوش قلب رو اذیت میکنه و بقضی که هر لحظه میترکه رو به بجا گذاشته؟
هر چیزی ممکنه
تهیون"جیمین داداش بیا یه مهمونی گرفتیم شاید یکم بهتر شدی"
"نیازی نیس حالم بد هست نمیام بیام"
"یاااا ناز نکن بیا دیگه لطفاااا"
"فکرامو میکنم شاید اومدم"
"هورااا ممنون داش جیمین میبینمت"
"خدافظ تهیون"
پسرک بی حال تر از اونی بود که بره به مهمونی دوستش اما چیکار باید میکرد دوستش ناراحت میشد اگه نمیرفت یا اگرم میرفت چی میشد؟
۱.۵k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.