فیک
#تکپارتی
اعضا
(ات عضو هشتمِ)
ویو ات
توی مراسم آیدل ها بودیم کل صندلی ها پر شده بود خیلی خسته شده بودم انقدر وایساده بودم یه فکری به سرم زد
رفتم نشستم رو پای نامجون
نامجون:ات چیکار میکنی؟(عصبی)
ات:من کاری نکردم
نامجون:به چه حقی رو پای من میشینی؟
ات:نامج(نامجون نزاشت ات حرف بزنه)
نامجون:گفتم بلند شو(عصبی)
ات:نامجون نمیشه بشینم؟(مظلوم و ترس)
نامجون:نه نمیشه
ات:از رو پاش بلند شدم بغضم گرفته بود
یعنی راجبم چی فکر میکنه؟
رفتم یه گوشه گریه کردم یهو احساس کردم یکی از پشت بغلم کرد
جیمین:ات ،موچی کوچولو چرا گریه میکنی؟
ات:جیمین(گریه)
جیمین:جونم؟(مهربون)
ات:نامجون هیونگ چرا باهام اینطوری رفتار میکنه؟(گریه )
جیمین:چطوری؟
ات:جا نبود خسته شدم رفتم رو پاش نشستم
خیلی عصبی شد دعوام کرد
جیمین:ات جونم اون خیلی دوست دارع چون دید تو مهمونی یه پسره نگات میکنه عصبی شد فکر کنم بخاطر همین سرت خالی کرد
(لبخند)
ات:واقعا؟(فین فین کیوت)
جیمین:ارع ،الانم بیا بریم رو پای من بشین
ات:باشه(لبخند)
رفتیم جیمین سر جاش نشست منم نشستم
رو پاش
تهیونگ:چیشده ات چرا گریه کردی؟
(نگران)
ات:بعدا بهت میگم هیونگ (صورتش رو ناز کرد)
تهیونگ:باشه (لبخند)
کوک:بانی کوچولو من خوبه؟(لبخند)
ات:خوبم کوکی(لبخند کیوت)
جیهوپ:ساینشاینم خوبی؟
ات:ارع هوپی خوبم (لبخند)
نامجون اومد سمتم گفت:
ات یک لحظه میشه بیای بریم بیرون کارت دارم
به جیمین نگاهی کردم که گفت برم
ات:باشه
نامجون دستم رو گرفت از سالن رفتیم بیرون
نامجون:ات خوشگلم معذرت می خوام عصبی شدم ،همش تقصیر اون پسره بود البته تقصیر خودم هم بود نباید حرصم رو روی تو خالی میکردم
ات:اشکالی ندارع هیونگ(لبخند )
نامجون:ات رو بغل کرد
یهو شوگا اومد گفت:
مرغ های عاشق بیاید دیگه بسه
(شوخی)
ات:اومدیم
نامجون:خنده
رفتیم داخل سالن
جین:بالاخره اومدید
نامجون:ارع هیونگ
پایان....
اعضا
(ات عضو هشتمِ)
ویو ات
توی مراسم آیدل ها بودیم کل صندلی ها پر شده بود خیلی خسته شده بودم انقدر وایساده بودم یه فکری به سرم زد
رفتم نشستم رو پای نامجون
نامجون:ات چیکار میکنی؟(عصبی)
ات:من کاری نکردم
نامجون:به چه حقی رو پای من میشینی؟
ات:نامج(نامجون نزاشت ات حرف بزنه)
نامجون:گفتم بلند شو(عصبی)
ات:نامجون نمیشه بشینم؟(مظلوم و ترس)
نامجون:نه نمیشه
ات:از رو پاش بلند شدم بغضم گرفته بود
یعنی راجبم چی فکر میکنه؟
رفتم یه گوشه گریه کردم یهو احساس کردم یکی از پشت بغلم کرد
جیمین:ات ،موچی کوچولو چرا گریه میکنی؟
ات:جیمین(گریه)
جیمین:جونم؟(مهربون)
ات:نامجون هیونگ چرا باهام اینطوری رفتار میکنه؟(گریه )
جیمین:چطوری؟
ات:جا نبود خسته شدم رفتم رو پاش نشستم
خیلی عصبی شد دعوام کرد
جیمین:ات جونم اون خیلی دوست دارع چون دید تو مهمونی یه پسره نگات میکنه عصبی شد فکر کنم بخاطر همین سرت خالی کرد
(لبخند)
ات:واقعا؟(فین فین کیوت)
جیمین:ارع ،الانم بیا بریم رو پای من بشین
ات:باشه(لبخند)
رفتیم جیمین سر جاش نشست منم نشستم
رو پاش
تهیونگ:چیشده ات چرا گریه کردی؟
(نگران)
ات:بعدا بهت میگم هیونگ (صورتش رو ناز کرد)
تهیونگ:باشه (لبخند)
کوک:بانی کوچولو من خوبه؟(لبخند)
ات:خوبم کوکی(لبخند کیوت)
جیهوپ:ساینشاینم خوبی؟
ات:ارع هوپی خوبم (لبخند)
نامجون اومد سمتم گفت:
ات یک لحظه میشه بیای بریم بیرون کارت دارم
به جیمین نگاهی کردم که گفت برم
ات:باشه
نامجون دستم رو گرفت از سالن رفتیم بیرون
نامجون:ات خوشگلم معذرت می خوام عصبی شدم ،همش تقصیر اون پسره بود البته تقصیر خودم هم بود نباید حرصم رو روی تو خالی میکردم
ات:اشکالی ندارع هیونگ(لبخند )
نامجون:ات رو بغل کرد
یهو شوگا اومد گفت:
مرغ های عاشق بیاید دیگه بسه
(شوخی)
ات:اومدیم
نامجون:خنده
رفتیم داخل سالن
جین:بالاخره اومدید
نامجون:ارع هیونگ
پایان....
۵.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.