گناهکار
میشه بگین بیاد
دیانا شما.... بعدشم نمی تونم یه پسر ناشناسو تو خونه راه بدم.
🙂🙂شما بهش بگید بیاد
دیانا... الله الله..... چرا حالیت نمیشه.
شما خیلی پر جسارتین.
دیانا خب که چی!
هیچی همینجوری گفتم.
دیانا.... 😠....... بیخود کردی.... ببین من اعصابم خورده.... بخوام بزنمت حوصله میخواد پس برو.
یه. لحظه گوشی.... نگاه کردم....
دیانا... خواستم در ببندم.
اع. اع.... ببخشید با خانوم رحیمی کار دارم اشتباه کردم..
دیانا.... چی!
با خانوم رحیمی... میخوام ببینمش.... بعدم گفتن خونه ارسلان کاشی اینجاست.... یکی از صاحب های قراردادی. ترکیه هستم.... اومدم ایران...
دیانا..... پس با ارسلان خر کار داری.
بلع.! 😶🤐
دیانا هیچی خب با من چرا.
با خانوم رحیمی گفتم.
دیانا...... ده من خانوم رحیییییییییمی دیگهههه.
😳😳😳😳😳😳شمایین.
دیانا نه پس... یکی دیگست.
خوشبختم.
متین. نباش.
دیانا. اع متین... تو کی اومدی.
متین این پسره کیه
دیانا نمدونم.میگه با ارسلان کار داره.
متین.. مواظب خودت باش. فعلا.
دیانا. باشه...
ببخشید پس دیانا رحیمی شمایین.
دیانا اره.
خوشحالم میبینمت.
دیانا د ببخشید .... چی میگی
خیلی از چیزی که میگفتن زیبایی.
دیانا رفتم جلوش وایستادم.... میزنمت .... که. پانشی ها
خیلی. جرــت داری. ٔ
دیانا..... نداشته باشم.
نه خوبه...... اولین باره یه دختر جنگجو... وحشی رو میبینم.
دیانا. داری پر روع میشی... اصلا تو کی هستی... اسمت چیه.
امیر.
دیانا..... همین.
امیر روز..
دیانا.... بدک نیستی از خوشتیپ بودن اینجور چیزا..... حالا.
امیروز.... میخوام بیام تو... از کنار دختره رد شدم.. رفتم.
دیانا. هه..... کجا... اهای تو...
ارسلان... از پنجره دیدم. که... یه پسردار ه میاد. ..
نیکا.. این کیه.
ارسلان نمیدونم. نیکا.
نیکا بله .
ارسلان در باز کن..
نیکا در باز کردم. که پسره اومد داخل.
سلام.
نیکا. سلام.
امیر... هستم با اقا ارسلان کار داشتم.
ارسلان.. سلام... با من.
امیر... بلع.
ارسلان بفرمایید... بشینین..... خاله عصمت
عصمت جانم.
ارسلان دیه چایی بیار
عصمت :باشه...
امیر.. ممنونم....
ارسلان.. بفرمایید.. بشینین..
دیانا... اع. اع.. چه روت شد اومدی بالا بدون اجازه... چه ادمی هستی.
ارسلان. دیانا مهمونن.
دیانا..... دروغ...گو...
امیر. دیانا جان من کار داشتم... اومدم.
ارسلان... 😳😳😑دیانا جــــ. ـان(تو دلش)
نیکا.... این دیگه کیه.
دیانا.... چه غلطی کردم در باز کردم.... من که رفتم اتاقم. بای. اقای روــــــز.
امیر.. به امید دیدار
دیانا... (دلش😅) اره تو گفتی منم دیدمت... ایش.
ارسلان... 😕😕😕خب کارتون.
امیر... رو مبل نشستم.... و کتمو مرتب کردم. خب من. یکی از کسایی. که باهاش قرار داد بستی هستم
ارسلان. من به یاد نمیارم.. با شما قراردادای بسته باشم.
امیر... با پدرم بستین..
ارسلان اها.
امیر... من مدرک هم دارم پدرم چند ماه فوت کرده.. و من به عنوان پسر بزرگش اومدم... واسه تمدید قرارداد.
ارسلان. فردا شرکت میبینمتون.
امیر.. مرسی.... خداحافظ.
ارسلان. خداحافظ...
عصمت.. پسرم بشین چایی اوردم.
امیر.. ممنون
دیانا شما.... بعدشم نمی تونم یه پسر ناشناسو تو خونه راه بدم.
🙂🙂شما بهش بگید بیاد
دیانا... الله الله..... چرا حالیت نمیشه.
شما خیلی پر جسارتین.
دیانا خب که چی!
هیچی همینجوری گفتم.
دیانا.... 😠....... بیخود کردی.... ببین من اعصابم خورده.... بخوام بزنمت حوصله میخواد پس برو.
یه. لحظه گوشی.... نگاه کردم....
دیانا... خواستم در ببندم.
اع. اع.... ببخشید با خانوم رحیمی کار دارم اشتباه کردم..
دیانا.... چی!
با خانوم رحیمی... میخوام ببینمش.... بعدم گفتن خونه ارسلان کاشی اینجاست.... یکی از صاحب های قراردادی. ترکیه هستم.... اومدم ایران...
دیانا..... پس با ارسلان خر کار داری.
بلع.! 😶🤐
دیانا هیچی خب با من چرا.
با خانوم رحیمی گفتم.
دیانا...... ده من خانوم رحیییییییییمی دیگهههه.
😳😳😳😳😳😳شمایین.
دیانا نه پس... یکی دیگست.
خوشبختم.
متین. نباش.
دیانا. اع متین... تو کی اومدی.
متین این پسره کیه
دیانا نمدونم.میگه با ارسلان کار داره.
متین.. مواظب خودت باش. فعلا.
دیانا. باشه...
ببخشید پس دیانا رحیمی شمایین.
دیانا اره.
خوشحالم میبینمت.
دیانا د ببخشید .... چی میگی
خیلی از چیزی که میگفتن زیبایی.
دیانا رفتم جلوش وایستادم.... میزنمت .... که. پانشی ها
خیلی. جرــت داری. ٔ
دیانا..... نداشته باشم.
نه خوبه...... اولین باره یه دختر جنگجو... وحشی رو میبینم.
دیانا. داری پر روع میشی... اصلا تو کی هستی... اسمت چیه.
امیر.
دیانا..... همین.
امیر روز..
دیانا.... بدک نیستی از خوشتیپ بودن اینجور چیزا..... حالا.
امیروز.... میخوام بیام تو... از کنار دختره رد شدم.. رفتم.
دیانا. هه..... کجا... اهای تو...
ارسلان... از پنجره دیدم. که... یه پسردار ه میاد. ..
نیکا.. این کیه.
ارسلان نمیدونم. نیکا.
نیکا بله .
ارسلان در باز کن..
نیکا در باز کردم. که پسره اومد داخل.
سلام.
نیکا. سلام.
امیر... هستم با اقا ارسلان کار داشتم.
ارسلان.. سلام... با من.
امیر... بلع.
ارسلان بفرمایید... بشینین..... خاله عصمت
عصمت جانم.
ارسلان دیه چایی بیار
عصمت :باشه...
امیر.. ممنونم....
ارسلان.. بفرمایید.. بشینین..
دیانا... اع. اع.. چه روت شد اومدی بالا بدون اجازه... چه ادمی هستی.
ارسلان. دیانا مهمونن.
دیانا..... دروغ...گو...
امیر. دیانا جان من کار داشتم... اومدم.
ارسلان... 😳😳😑دیانا جــــ. ـان(تو دلش)
نیکا.... این دیگه کیه.
دیانا.... چه غلطی کردم در باز کردم.... من که رفتم اتاقم. بای. اقای روــــــز.
امیر.. به امید دیدار
دیانا... (دلش😅) اره تو گفتی منم دیدمت... ایش.
ارسلان... 😕😕😕خب کارتون.
امیر... رو مبل نشستم.... و کتمو مرتب کردم. خب من. یکی از کسایی. که باهاش قرار داد بستی هستم
ارسلان. من به یاد نمیارم.. با شما قراردادای بسته باشم.
امیر... با پدرم بستین..
ارسلان اها.
امیر... من مدرک هم دارم پدرم چند ماه فوت کرده.. و من به عنوان پسر بزرگش اومدم... واسه تمدید قرارداد.
ارسلان. فردا شرکت میبینمتون.
امیر.. مرسی.... خداحافظ.
ارسلان. خداحافظ...
عصمت.. پسرم بشین چایی اوردم.
امیر.. ممنون
۷۷.۹k
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.