فراموشی!
part ¹¹
با دیدن ۶ نفری که پشت میز نشسته بودنو زیاد برام آشنا نبودن به جیمین نگاهی کردم که با خنده بهم نگاه کردو دستشو روی شونم گذاشت:دوستام هستن که جای برادرم هستن!
با این حرفش نگاهمو به اون ۶ تا پسر دادم.
از حق نگذریم همشون جذاب بودن!
ولی یکیشون خیلی کیوت بود با اون خنده های خرگوشی.
منتطر بودم که جیمین شروع کرد به معرفی کردنشون.
جیمین:جین!
جونگ کوک!
تهیونگ!
یونگی ولی ما میگیم شوگا!
نامجون!
جیهوپ!
ات:تهیونگ!
وی:چطور از اسمم خوشت اومده و یه چشمک زد خندیدمو گفتم:هم از اسمت هم از خودت !
همه اوووو بلندی گفتن که جیمین گفت:ایش بسه بسه اصن نباید میومدین!.
حتی حسودیای جیمینم کیوت بود.
ات:موچی من اونو به عنوان برادرم دوست دارم خب؟!
جیمین:پس منو چی؟!
ات:معلومه تو ع....
نامجون:بسه بسه بچه اینجاست و به جونگ کوک اشاره کرد.
جونگ کوک حرصی گفت:....
ادامه دارد.......
با دیدن ۶ نفری که پشت میز نشسته بودنو زیاد برام آشنا نبودن به جیمین نگاهی کردم که با خنده بهم نگاه کردو دستشو روی شونم گذاشت:دوستام هستن که جای برادرم هستن!
با این حرفش نگاهمو به اون ۶ تا پسر دادم.
از حق نگذریم همشون جذاب بودن!
ولی یکیشون خیلی کیوت بود با اون خنده های خرگوشی.
منتطر بودم که جیمین شروع کرد به معرفی کردنشون.
جیمین:جین!
جونگ کوک!
تهیونگ!
یونگی ولی ما میگیم شوگا!
نامجون!
جیهوپ!
ات:تهیونگ!
وی:چطور از اسمم خوشت اومده و یه چشمک زد خندیدمو گفتم:هم از اسمت هم از خودت !
همه اوووو بلندی گفتن که جیمین گفت:ایش بسه بسه اصن نباید میومدین!.
حتی حسودیای جیمینم کیوت بود.
ات:موچی من اونو به عنوان برادرم دوست دارم خب؟!
جیمین:پس منو چی؟!
ات:معلومه تو ع....
نامجون:بسه بسه بچه اینجاست و به جونگ کوک اشاره کرد.
جونگ کوک حرصی گفت:....
ادامه دارد.......
۱۶.۰k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.