فیک مدرسه ی من
فیک مدرسه ی من
ویو ات
دیدم یونگی داره صبحونه میخوره آرو اروم رفتم جلو بدون اینکه صدای پام رو بشنوه رفتم پشتت آرو دستم رد بردم جلو و ظرفی که توش صبحونه بود رو برداشتم
و دویدم رو راه داشتم میخوردم
ویو یونگی
داشتم صبحونه میخوردم که دوتا دست از پشتم اومد ظرف صبحونه رو بزداشت و دوید نگاه کردم دیدم ات بود به خودم اومدم دویدم دنبال
یونگی:بچه جون اونو بده به من بگو به اجوما برات صبحونه حاضر کنه چکاره مال من داری
ویو ات
دیدم یونگی داره صبحونه میخوره آرو اروم رفتم جلو بدون اینکه صدای پام رو بشنوه رفتم پشتت آرو دستم رد بردم جلو و ظرفی که توش صبحونه بود رو برداشتم
و دویدم رو راه داشتم میخوردم
ویو یونگی
داشتم صبحونه میخوردم که دوتا دست از پشتم اومد ظرف صبحونه رو بزداشت و دوید نگاه کردم دیدم ات بود به خودم اومدم دویدم دنبال
یونگی:بچه جون اونو بده به من بگو به اجوما برات صبحونه حاضر کنه چکاره مال من داری
۴.۹k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.