فیک تهیونگ(پارت ۸):
فیک تهیونگ(پارت ۸):
ا،ت رو سوار ماشینم کردم و راهی بیمارستان شدیم که نامجون بهم زنگ زد:
نامجون:الو ته کجایی؟
ته:هیونگ ا،ت حالش بد بود دارم میبرمش بیمارستان(با نگرانی)
نامجون:باشه خبر بده بهم
ته:باشه هیونگ فعلا
قطع کردم و گاز دادم که سریع تر برسیم
رسیدم و گفتم که کسی اینجا هست و بعدش دکتر اومد و گفت:
دکتر:چه اتفاقی افتاده؟
ته:غش کرده(با بغض و نگرانی)
دکتر :بزاریدش روی برانکارد سریع
گذاشتمش و دیدم که دارن میبرنش توی بخش ویژه که تا خواستم وارد بشم اجازه ی ورود بهم ندادن منم نمیدونم چرا دارم الان گریه میکنم هعییی تهیونگ اروم باش اون چیزیش نیست...
دکتر اومد بیرون که سریع رفتم سمتش تا خواستم صحبت کنم گفت:
دکتر:چه نسبتی با این خانم دارید؟
ته:امممم خوب ....دوست دخترمه!
دکتر:مشکل جدی ای نیست ولی اگر دیر تر می رسیدید ممکن بود مریض رو از دست بدیم
ته:.......... حالا چرا غش کرده بود؟(بچه ها کلا حرف های ته با نگرانیه)
دکتر:ایشون آسم دارن و چون زیاد تحرک کردن به قفسه ی سینشون فشار اومده ولی براتون دارو هاشو مینویسم تا برید تهیه کنیدو...
ته:بله چشم ولی میتونم برم ببینمش؟
دکتر :الان بیهوشه ولی میتونید برید چون ممکنه بهوش اومده باشه
ته:ممنون آقای دکتر
رفتم به سمت اتاق ا،ت که دیدم بهوش اومده و داره به پنجره نگاه میکنه و گفتم:
ته:اهم اهم سلام خانم ا،ت
ا،ت:عاا سلام(یکم با سرفه)
ته:حالتون خوبه؟
ا،ت:بله ممنون شما منو آوردید به بیمارستان؟
ته: بلهچون آمبولانس توی ترافیکا گیر کرده بود منم مجبور بودم که با ماشین خودم بیارمتون بیمارستان......
ا،ت: ممنونم واقعا
ته:راستی ممکنه دکتر بیاد ازتون درباره ی من بپرسه من خودمو دوست پسرتون معرفی کردم که بتونم ببینمتون
داشتم صحبت میکردم که یکدفعههه
به نظرتون چی شد؟
ا،ت رو سوار ماشینم کردم و راهی بیمارستان شدیم که نامجون بهم زنگ زد:
نامجون:الو ته کجایی؟
ته:هیونگ ا،ت حالش بد بود دارم میبرمش بیمارستان(با نگرانی)
نامجون:باشه خبر بده بهم
ته:باشه هیونگ فعلا
قطع کردم و گاز دادم که سریع تر برسیم
رسیدم و گفتم که کسی اینجا هست و بعدش دکتر اومد و گفت:
دکتر:چه اتفاقی افتاده؟
ته:غش کرده(با بغض و نگرانی)
دکتر :بزاریدش روی برانکارد سریع
گذاشتمش و دیدم که دارن میبرنش توی بخش ویژه که تا خواستم وارد بشم اجازه ی ورود بهم ندادن منم نمیدونم چرا دارم الان گریه میکنم هعییی تهیونگ اروم باش اون چیزیش نیست...
دکتر اومد بیرون که سریع رفتم سمتش تا خواستم صحبت کنم گفت:
دکتر:چه نسبتی با این خانم دارید؟
ته:امممم خوب ....دوست دخترمه!
دکتر:مشکل جدی ای نیست ولی اگر دیر تر می رسیدید ممکن بود مریض رو از دست بدیم
ته:.......... حالا چرا غش کرده بود؟(بچه ها کلا حرف های ته با نگرانیه)
دکتر:ایشون آسم دارن و چون زیاد تحرک کردن به قفسه ی سینشون فشار اومده ولی براتون دارو هاشو مینویسم تا برید تهیه کنیدو...
ته:بله چشم ولی میتونم برم ببینمش؟
دکتر :الان بیهوشه ولی میتونید برید چون ممکنه بهوش اومده باشه
ته:ممنون آقای دکتر
رفتم به سمت اتاق ا،ت که دیدم بهوش اومده و داره به پنجره نگاه میکنه و گفتم:
ته:اهم اهم سلام خانم ا،ت
ا،ت:عاا سلام(یکم با سرفه)
ته:حالتون خوبه؟
ا،ت:بله ممنون شما منو آوردید به بیمارستان؟
ته: بلهچون آمبولانس توی ترافیکا گیر کرده بود منم مجبور بودم که با ماشین خودم بیارمتون بیمارستان......
ا،ت: ممنونم واقعا
ته:راستی ممکنه دکتر بیاد ازتون درباره ی من بپرسه من خودمو دوست پسرتون معرفی کردم که بتونم ببینمتون
داشتم صحبت میکردم که یکدفعههه
به نظرتون چی شد؟
۱۲.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.