ادامه پارت ۱۶
(۳ماه بعد از زبان راوی)
سه ماه از ورود هه جونگ به کمپانی میگذره و هه جونگ روابطش با اعضا خوب شده و دیگه خجالت نمیکشه وباهاشون دوست شده
تهیونگ در این مدت به هه جونگ علاقمند شده ولی هنوز بهش اعتراف نکرده .......
(تهیونگ)
امروز تولد هه جونگه بچه هماهنگ کردن که تو کمپانی سوپرایزش کنن منم میخوام دیگه امروز دلمو به دریا بزنم و بهش بگم دوسش دارم
همه بچه ها تو اتاق درمان جمع شده بودن
وارد اتاق شدم که دیدم همه مشغول درست کردن در اتاق بودن
-خب بچه کجای کار هستید
سوکجین: به جای اینکه دس به بغل وایسی بیا کمک کن
-باش
بعد از تموم شدن کارا به یونگی گفتم زنگ بزنه به هه جونگ بیاردش اینجا ......
(هه جونگ)
تو حیا بیمارستان نشسته بودم که مبایلم زنگ خورد
+بله
۰یونگیم
+چیزی شده؟
۰ راستش...ا ..اره ...
+چی .... چی شده
۰فقط زود بیا
بعد قط کرد یهو دلم ریخت ینی چی شده سریع رفتم سوار ماشینم شدمو مستقیم رفتم سمت کمپانی
وارد کمپانی شدمو مستقیم رفتم سمت اتاق درمانشدم..........
تا پارت بدی بای
سه ماه از ورود هه جونگ به کمپانی میگذره و هه جونگ روابطش با اعضا خوب شده و دیگه خجالت نمیکشه وباهاشون دوست شده
تهیونگ در این مدت به هه جونگ علاقمند شده ولی هنوز بهش اعتراف نکرده .......
(تهیونگ)
امروز تولد هه جونگه بچه هماهنگ کردن که تو کمپانی سوپرایزش کنن منم میخوام دیگه امروز دلمو به دریا بزنم و بهش بگم دوسش دارم
همه بچه ها تو اتاق درمان جمع شده بودن
وارد اتاق شدم که دیدم همه مشغول درست کردن در اتاق بودن
-خب بچه کجای کار هستید
سوکجین: به جای اینکه دس به بغل وایسی بیا کمک کن
-باش
بعد از تموم شدن کارا به یونگی گفتم زنگ بزنه به هه جونگ بیاردش اینجا ......
(هه جونگ)
تو حیا بیمارستان نشسته بودم که مبایلم زنگ خورد
+بله
۰یونگیم
+چیزی شده؟
۰ راستش...ا ..اره ...
+چی .... چی شده
۰فقط زود بیا
بعد قط کرد یهو دلم ریخت ینی چی شده سریع رفتم سوار ماشینم شدمو مستقیم رفتم سمت کمپانی
وارد کمپانی شدمو مستقیم رفتم سمت اتاق درمانشدم..........
تا پارت بدی بای
۱۹.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.