نقاب دار مشکی
𝙗𝙡𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙖𝙨𝙠𝙚𝙙
(𝙋𝙖𝙧𝙩 29)
( زنگ تفریح)
میرا: بنظرت معلم منظورش از اون حرف چی بود؟!....
ات: نمیدونم..... فکر کنم منظورش با لیسا بود که دست از کارای شیطنتش برداره.... ( میخنده)
میرا: ( میخنده)....
یونگی: ات.....
ات: بله؟...
یونگی: میشه بیای بریم حیاط باهم؟....
ات: اوممم..... باشه.....
( ات و یونگی رفتن حیاط)
لیسا: نگاه کن توروخدا..... همچین صمیمی شدن.... فردا همدیگه رو نکنن خوبه....
جنی: اره.....
لیسا: بعد از اینکه اون بلا رو سرمون اوردن تلافی میکنم..... ولی فعلا زوده.... بزودی قراره اون روی سگ لیسا رو ببینید....
رزی: و بزودی قراره تو جنگل یه نفر از اکیپتون کم بشه.... ( خنده)
لیسا: دقیقا.... ( خنده)
....
( ات و یونگی رو نیمکت نشستن)
یونگی: خب چخبر....
ات: سلامتی....
یونگی: اوهوم..... رشته ات چیه؟....
ات: هنر....
یونگی: کدوم شاخش؟....
ات: طراحی.....
یونگی: چقدر عالی..... موفق باشی( لبخند)
ات: مرسی.... ( لبخند)
یونگی: یعنی الان من بهت یه طرح بدم میتونی بکشی؟....
ات: بستگی داره چه طرحی باشه....
یونگی: اوهوم.....
جیسو: سلام.....
ات: سلام.... چی میخوای؟
جیسو: اومدم به پارتی امشب که گرفتیم دعوتتون کنم.....
یونگی: من نمیام.... (سرد)
جیسو: اوممم چرا؟....
یونگی: به تو ربطی نداره.... ( سرد)
جیسو: خب پس....
ات: منم نمیام....
جیسو: ( چشم غره ای میره و میره کلاس)
( زنگ تفریح تموم میشه و همه میرن کلاس)
یونا: بچه ها یه چیزی خواستم بگم بهتون..... اینکه فردا کلاس روبه رویی مون هم باهامون میان اردو.... ولی اونا هم برنامه های جدای خودشونو دارن..... پس اونا هم هستن
( خب خب یکم گشادم😂...... پرش زمانی فردا ساعت 9)
یونا: بچه ها اتوبوس اومد برید.....
ات ویو
با بچه ها یعنی میرا و سوجین و امیلیا رفتیم سمت اتوبوس که کل جا ها گرفته شده بود و فقط پیش جیمین و یونگی و تهیونگ و جونگ کوک و هوسوک خالی بود.....
ات: کجا بشینیم؟....
سوجین: من که میرم پیش جونگ کوک....
امیلیا: منم میرم پیش تهیونگ.....
ات: خب..... میرا تو برو پیش جیمین منم میرم پیش یونگی.....
میرا: اوکی.....
راننده: همه اماده اید؟.....
بقیه: بله......
( اتوبوس حرکت کرد..... و همه سر جاهامون نشسته بودیم)
یونگی: اهنگ مورد علاقت از بی تی اس چیه؟.....
ات: life goes on.....
یونگی: اها....
ات: تو چی؟....
یونگی: mic drop .....
ات: اون اهنگشون خیلی خفنه دهن همه ی هیتر هارو بسته ایول.....
یونگی: ( میخنده)..... پس بیا گوش بدیم
ات: پس بزار من هندزفری اوردم....
یونگی: باشه میخوای تو بزار.....
ات: باشه.....
ادامه اش تو کامنتا.....
(𝙋𝙖𝙧𝙩 29)
( زنگ تفریح)
میرا: بنظرت معلم منظورش از اون حرف چی بود؟!....
ات: نمیدونم..... فکر کنم منظورش با لیسا بود که دست از کارای شیطنتش برداره.... ( میخنده)
میرا: ( میخنده)....
یونگی: ات.....
ات: بله؟...
یونگی: میشه بیای بریم حیاط باهم؟....
ات: اوممم..... باشه.....
( ات و یونگی رفتن حیاط)
لیسا: نگاه کن توروخدا..... همچین صمیمی شدن.... فردا همدیگه رو نکنن خوبه....
جنی: اره.....
لیسا: بعد از اینکه اون بلا رو سرمون اوردن تلافی میکنم..... ولی فعلا زوده.... بزودی قراره اون روی سگ لیسا رو ببینید....
رزی: و بزودی قراره تو جنگل یه نفر از اکیپتون کم بشه.... ( خنده)
لیسا: دقیقا.... ( خنده)
....
( ات و یونگی رو نیمکت نشستن)
یونگی: خب چخبر....
ات: سلامتی....
یونگی: اوهوم..... رشته ات چیه؟....
ات: هنر....
یونگی: کدوم شاخش؟....
ات: طراحی.....
یونگی: چقدر عالی..... موفق باشی( لبخند)
ات: مرسی.... ( لبخند)
یونگی: یعنی الان من بهت یه طرح بدم میتونی بکشی؟....
ات: بستگی داره چه طرحی باشه....
یونگی: اوهوم.....
جیسو: سلام.....
ات: سلام.... چی میخوای؟
جیسو: اومدم به پارتی امشب که گرفتیم دعوتتون کنم.....
یونگی: من نمیام.... (سرد)
جیسو: اوممم چرا؟....
یونگی: به تو ربطی نداره.... ( سرد)
جیسو: خب پس....
ات: منم نمیام....
جیسو: ( چشم غره ای میره و میره کلاس)
( زنگ تفریح تموم میشه و همه میرن کلاس)
یونا: بچه ها یه چیزی خواستم بگم بهتون..... اینکه فردا کلاس روبه رویی مون هم باهامون میان اردو.... ولی اونا هم برنامه های جدای خودشونو دارن..... پس اونا هم هستن
( خب خب یکم گشادم😂...... پرش زمانی فردا ساعت 9)
یونا: بچه ها اتوبوس اومد برید.....
ات ویو
با بچه ها یعنی میرا و سوجین و امیلیا رفتیم سمت اتوبوس که کل جا ها گرفته شده بود و فقط پیش جیمین و یونگی و تهیونگ و جونگ کوک و هوسوک خالی بود.....
ات: کجا بشینیم؟....
سوجین: من که میرم پیش جونگ کوک....
امیلیا: منم میرم پیش تهیونگ.....
ات: خب..... میرا تو برو پیش جیمین منم میرم پیش یونگی.....
میرا: اوکی.....
راننده: همه اماده اید؟.....
بقیه: بله......
( اتوبوس حرکت کرد..... و همه سر جاهامون نشسته بودیم)
یونگی: اهنگ مورد علاقت از بی تی اس چیه؟.....
ات: life goes on.....
یونگی: اها....
ات: تو چی؟....
یونگی: mic drop .....
ات: اون اهنگشون خیلی خفنه دهن همه ی هیتر هارو بسته ایول.....
یونگی: ( میخنده)..... پس بیا گوش بدیم
ات: پس بزار من هندزفری اوردم....
یونگی: باشه میخوای تو بزار.....
ات: باشه.....
ادامه اش تو کامنتا.....
۸.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.