عشقی که بهم دادی
"part 25"
با بی حوصله گی جواب دادم
+الو
_سلام
شت...صدای تهیونگه
با خونسردی گفتم
+امرتون
_من تهیو...
+بله شناختم...امرتون
_میخوام بهت فرصت بدم...باید بهم ثابت کنی
+چی رو؟
_اینکه تکنولوژیت از مال شرکت ام سی جی سر تره
+کی بیام؟
_فردا ساعت ۷ خوبه؟
+قول میدی معطلم نکنی؟...چون حال پسرم خوب نیست
*از زبان تهیونگ
وقتی اینو گفت قلبم به شدت تیر کشید
و آهی از سر درد کشیدم
یعنی جیهون چش شده
ساعتم هشدار میداد
*از زبان ا.ت
یهو صدای آهی که تهیونگ از پشت تلفن گفت رو شنیدم
وای نه دوباره قلبشه
+تهیونگ...تهیونگ نفس عمیق بکش
صدایی شنیدم که فک کنم افتاد زمین
سریع گوشی رو قطع کردم و زنگ زدم منشی ش
؛ بله؟
+خانم نام سریع برو تو اتاق رئیس اون بیهوش شده من کیم ا.ت ام
؛ وای خدا
حتی گوشی رو نذاشت سرجاش و دوید
امیدوارم اتفاقی براش نیوفتاده باشه
یهو دستم تکون خورد
جونگکوک با صدای خواب آلود گفت
=ا.ت میشه یه دیقه داد و بیداد نکنی
+آخ بیدار شدی؟...ببخشید ولی موضوع اضطراری بود...الانم باید برم
=چرا مگه چیشده؟
+میرم شرکت سرمایه گذاری اس تی
=پس صبرکن برسونمت
+باشه...جونگکوکی قول بده حواست به جیهون باشه
=قول میدم تو فقط به کار ت فک کن...بریم
با جونگکوک رفتیم سوار ماشین شدیم و منو رسوند خونه
سریع لباسمو عوض کردم و یه کت و شلوار زیتونی با بلوز مشکی پوشیدم
لپتاپ و چندتا کاغد برداشتم و از خونه زدم بیرون
باید ببینم برای تهیونگ چه اتفاقی افتاده
شایدم از فرصت استفاده کردم
با بی حوصله گی جواب دادم
+الو
_سلام
شت...صدای تهیونگه
با خونسردی گفتم
+امرتون
_من تهیو...
+بله شناختم...امرتون
_میخوام بهت فرصت بدم...باید بهم ثابت کنی
+چی رو؟
_اینکه تکنولوژیت از مال شرکت ام سی جی سر تره
+کی بیام؟
_فردا ساعت ۷ خوبه؟
+قول میدی معطلم نکنی؟...چون حال پسرم خوب نیست
*از زبان تهیونگ
وقتی اینو گفت قلبم به شدت تیر کشید
و آهی از سر درد کشیدم
یعنی جیهون چش شده
ساعتم هشدار میداد
*از زبان ا.ت
یهو صدای آهی که تهیونگ از پشت تلفن گفت رو شنیدم
وای نه دوباره قلبشه
+تهیونگ...تهیونگ نفس عمیق بکش
صدایی شنیدم که فک کنم افتاد زمین
سریع گوشی رو قطع کردم و زنگ زدم منشی ش
؛ بله؟
+خانم نام سریع برو تو اتاق رئیس اون بیهوش شده من کیم ا.ت ام
؛ وای خدا
حتی گوشی رو نذاشت سرجاش و دوید
امیدوارم اتفاقی براش نیوفتاده باشه
یهو دستم تکون خورد
جونگکوک با صدای خواب آلود گفت
=ا.ت میشه یه دیقه داد و بیداد نکنی
+آخ بیدار شدی؟...ببخشید ولی موضوع اضطراری بود...الانم باید برم
=چرا مگه چیشده؟
+میرم شرکت سرمایه گذاری اس تی
=پس صبرکن برسونمت
+باشه...جونگکوکی قول بده حواست به جیهون باشه
=قول میدم تو فقط به کار ت فک کن...بریم
با جونگکوک رفتیم سوار ماشین شدیم و منو رسوند خونه
سریع لباسمو عوض کردم و یه کت و شلوار زیتونی با بلوز مشکی پوشیدم
لپتاپ و چندتا کاغد برداشتم و از خونه زدم بیرون
باید ببینم برای تهیونگ چه اتفاقی افتاده
شایدم از فرصت استفاده کردم
۳.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.