تک پارتی(درخواستی)
#تکپارتی
#درخواستی
#لینو
&وقتی به هم نیاز دارید...&
علامت ا.ت+ علامت لینو_
ویو ا.ت^
همینطور که داشتی لیوان رو به تندی سر میکشیدی تو دلت هزار بار به مهمونا فش میدادی آخه الان موقعی که بدجوری تح×ریکی چراااا نمیرن...
البته گناه اونا نبود ها اشتباه از آقای مینهو بود سر میز شام لمس های زیر میزش واقعا تحریکت کرده بود..
تو میدونستی که طرف تحریک فقط خودت نبودی لینو هم بدجوری گرم شده بود...
هوف بلندی از دردی که داشتی کشیدی و دوباره لیوانو پر آب کردی خواستی دوباره با یه نفس به سر بکشی که دستی که دور کمرت پیچید مانع کارت شد از نفسای داغش متوجه شده بودی لینوعه..
لیوانو گذاشتی رو میز که صدای دیپ و خمارش تو گوشت پیچید..
_دیگه نمیتونم تحمل کنم...!
با بوسه ای که با لبای گرمش از گردنت گرفت پلکاتو محکم به هم فشار دادی و خودتو کنترل کردی که صدات در نیاد...
+لینو...نکن
با به حرکتی بدون توجه به حرفت تورو سمت خودش برگردوند..
محکم چسبوندت به دیوار میدونستی حرکت بعدیش بوسهاس پس باید دست به کار میشدی اخه تو میدونستی اگه بوسه شروع بشه شاید بتونی تو خودتو کنترل کنی ولی لینوی که همین الانش هم از کنترل خارج شده رو نه!
+لینو...خواهش میکنم..الان نه!
بدون توجه به حرفت سرشو وارد گردنت کرد و مک محکمی ازش گرفت که باعث شد صدات در بیاد...
+آههه لینو...
_همینه بیب...ناله کن..
دوباره خواست کار چند ثانیه پیش رو تکرار کنه با صدای که از پذیرای میومد متوقف شد..
=ا.ت جان ما دیگه میریم...
لینو پوزخندی از پیروزی شد و زود رفت سمت پذیرای لبخندی از کاراش کردی و خودتو مرتب کردی و تو هم راهی پذیرای شدی..
_زحمت کشیدین حتما دوباره بیاین...
زود خودتو به کنار لینو رسوندی و تو هم تعظیمی کردی..
+خدانگهدار دوباره بیاین...
با بسته شدن در لینو محکم از کمتر گرفتو چسبوندت رو دیوار...
_اهه لعنتی دارم میمیرم ا.ت...
+من...م
چشاتو به چشای خوشگلش دوختی که اون متقابلن بهت خیره شد...
_زیادی خوشگل و جذابی!
+خودتو میگی؟
خندید و محکم لباشو به لبات رسوند و ....
[هیق بقیشو به ذهن قشنگتون میسپرم☹😭]
The end. . .
#درخواستی
#لینو
&وقتی به هم نیاز دارید...&
علامت ا.ت+ علامت لینو_
ویو ا.ت^
همینطور که داشتی لیوان رو به تندی سر میکشیدی تو دلت هزار بار به مهمونا فش میدادی آخه الان موقعی که بدجوری تح×ریکی چراااا نمیرن...
البته گناه اونا نبود ها اشتباه از آقای مینهو بود سر میز شام لمس های زیر میزش واقعا تحریکت کرده بود..
تو میدونستی که طرف تحریک فقط خودت نبودی لینو هم بدجوری گرم شده بود...
هوف بلندی از دردی که داشتی کشیدی و دوباره لیوانو پر آب کردی خواستی دوباره با یه نفس به سر بکشی که دستی که دور کمرت پیچید مانع کارت شد از نفسای داغش متوجه شده بودی لینوعه..
لیوانو گذاشتی رو میز که صدای دیپ و خمارش تو گوشت پیچید..
_دیگه نمیتونم تحمل کنم...!
با بوسه ای که با لبای گرمش از گردنت گرفت پلکاتو محکم به هم فشار دادی و خودتو کنترل کردی که صدات در نیاد...
+لینو...نکن
با به حرکتی بدون توجه به حرفت تورو سمت خودش برگردوند..
محکم چسبوندت به دیوار میدونستی حرکت بعدیش بوسهاس پس باید دست به کار میشدی اخه تو میدونستی اگه بوسه شروع بشه شاید بتونی تو خودتو کنترل کنی ولی لینوی که همین الانش هم از کنترل خارج شده رو نه!
+لینو...خواهش میکنم..الان نه!
بدون توجه به حرفت سرشو وارد گردنت کرد و مک محکمی ازش گرفت که باعث شد صدات در بیاد...
+آههه لینو...
_همینه بیب...ناله کن..
دوباره خواست کار چند ثانیه پیش رو تکرار کنه با صدای که از پذیرای میومد متوقف شد..
=ا.ت جان ما دیگه میریم...
لینو پوزخندی از پیروزی شد و زود رفت سمت پذیرای لبخندی از کاراش کردی و خودتو مرتب کردی و تو هم راهی پذیرای شدی..
_زحمت کشیدین حتما دوباره بیاین...
زود خودتو به کنار لینو رسوندی و تو هم تعظیمی کردی..
+خدانگهدار دوباره بیاین...
با بسته شدن در لینو محکم از کمتر گرفتو چسبوندت رو دیوار...
_اهه لعنتی دارم میمیرم ا.ت...
+من...م
چشاتو به چشای خوشگلش دوختی که اون متقابلن بهت خیره شد...
_زیادی خوشگل و جذابی!
+خودتو میگی؟
خندید و محکم لباشو به لبات رسوند و ....
[هیق بقیشو به ذهن قشنگتون میسپرم☹😭]
The end. . .
۲۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.