خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ است
خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ است
وقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ است
چون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ است
خود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی
آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست
دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی
آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگر
چون ناز تو میخواهد ، او را ز درون بنگر
خود را به خدا بسپار ، وقتی که تن ات سرد است
وقتی که دل از دنیا ، آمیخته ی درد است
خود را به خدا بسپار ، داروی دلت با اوست
سردی ز تن ات شوید ، گرمای وجودت اوست
خود را به خدا بسپار، آن لحظه که میخندی
آن لحظه که راه دل ، بر مرثیه می بندی
خود را به خدا بسپار ،چون چشمه ی خوشروئی است
لبخند به هر رویی ،از اوست که بر رویی است...
وقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است
خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ است
چون وادی عشق است او، چون دور ز نیرنگ است
خود را به خدا بسپار ، آن لحظه که تنهایی
آن لحظه که دل دارد ،از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار ، همراه سراسر اوست
دیگر تو چه میخواهی ؟! بهر طلبت از دوست
خود را به خدا بسپار، آن لحظه که گریانی
آن لحظه که از غمها ، بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگر
چون ناز تو میخواهد ، او را ز درون بنگر
خود را به خدا بسپار ، وقتی که تن ات سرد است
وقتی که دل از دنیا ، آمیخته ی درد است
خود را به خدا بسپار ، داروی دلت با اوست
سردی ز تن ات شوید ، گرمای وجودت اوست
خود را به خدا بسپار، آن لحظه که میخندی
آن لحظه که راه دل ، بر مرثیه می بندی
خود را به خدا بسپار ،چون چشمه ی خوشروئی است
لبخند به هر رویی ،از اوست که بر رویی است...
۱.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.