چند پارتی عضو نهم
چند پارتی عضو نهم
ویو ا/ت: داشتم همین طوری با خالم راه میرفتم که یک جا دیدم خیلی خوشگل بود ولی خب شبیه بالکن بود رفتم سمتش واقعا منظره خوبی داشت همینطوری داشت میدیم یک دفعه برد شدم زمین و بیهوش شدم
ویو یونگی : دیدم ا/ت از بالا افتاده زمین دلم میخواست برم بالا که حساب خالش برسم ولی زود زنگ زدم آمبولانس تا بیاد رفتیم بیمارستان همش نگران بودم که دیدم پرستار میگ شک الکتریکی بیارین پا سست شدن چشما جای نمی دیدم که پاشدم دیدم سرم بهم وصل پرستاره صدا زدم بیاد سرم از دستم بکش بیرون ازش پرسیدم حالا ا/ت چطور
پرستاره: باید بگم که تو کما هستن و خب نمیتونم خبر خوبی بهتون بگم ایشون احتمالا زنده بودنشون بیشتر از ۲۰ درصد نیست و الان پخش مراقبت خای ویژ هستن
یونگی: میش برم ببینمش
پرستاره:متاسفم نمیش
یونگی:باش
یونگی:سرم کشیده بیرون از بیمارستان رفتم بیرون اولین جای که رفتم پیش پلیس تا دنبالش بگردن خودم هم بیکاره نبودم رفتم هتل بگردم دیدم نیستن رفتم خونه ا/ت دیدم خالش تو اتاقش داشت دنبال چیزی میگشت آروم رفتم تو یک اتاق و زنگ زدم به پلیس تا بیاد پلیس و خودم رفتم تو همون اتاقی که خالش بود
یونگی:سلام خاله
خاله:چی تو اینجا چی کار میکنی
یونگی:میدونم کار تو بود
خاله:آره کار من بود و تو قد کوتاه چی کار میخوای بکنی
یونگی:خب من نمیتونم ولی پلیس ها که میتونن و اینکه اگه بلای سر ا/ت بیاد قول میدم آخرین باری همو میبینمیم همو فقط میخوام بدونم حرف آخرت چب چون الانس که پلیس برس
خاله:تو خیلی منو دست کم گرفتی حتا منو بخوان بندازن زندان من فرار میکنم .......
برای پارت بعد ۱۵ تا لایک
ویو ا/ت: داشتم همین طوری با خالم راه میرفتم که یک جا دیدم خیلی خوشگل بود ولی خب شبیه بالکن بود رفتم سمتش واقعا منظره خوبی داشت همینطوری داشت میدیم یک دفعه برد شدم زمین و بیهوش شدم
ویو یونگی : دیدم ا/ت از بالا افتاده زمین دلم میخواست برم بالا که حساب خالش برسم ولی زود زنگ زدم آمبولانس تا بیاد رفتیم بیمارستان همش نگران بودم که دیدم پرستار میگ شک الکتریکی بیارین پا سست شدن چشما جای نمی دیدم که پاشدم دیدم سرم بهم وصل پرستاره صدا زدم بیاد سرم از دستم بکش بیرون ازش پرسیدم حالا ا/ت چطور
پرستاره: باید بگم که تو کما هستن و خب نمیتونم خبر خوبی بهتون بگم ایشون احتمالا زنده بودنشون بیشتر از ۲۰ درصد نیست و الان پخش مراقبت خای ویژ هستن
یونگی: میش برم ببینمش
پرستاره:متاسفم نمیش
یونگی:باش
یونگی:سرم کشیده بیرون از بیمارستان رفتم بیرون اولین جای که رفتم پیش پلیس تا دنبالش بگردن خودم هم بیکاره نبودم رفتم هتل بگردم دیدم نیستن رفتم خونه ا/ت دیدم خالش تو اتاقش داشت دنبال چیزی میگشت آروم رفتم تو یک اتاق و زنگ زدم به پلیس تا بیاد پلیس و خودم رفتم تو همون اتاقی که خالش بود
یونگی:سلام خاله
خاله:چی تو اینجا چی کار میکنی
یونگی:میدونم کار تو بود
خاله:آره کار من بود و تو قد کوتاه چی کار میخوای بکنی
یونگی:خب من نمیتونم ولی پلیس ها که میتونن و اینکه اگه بلای سر ا/ت بیاد قول میدم آخرین باری همو میبینمیم همو فقط میخوام بدونم حرف آخرت چب چون الانس که پلیس برس
خاله:تو خیلی منو دست کم گرفتی حتا منو بخوان بندازن زندان من فرار میکنم .......
برای پارت بعد ۱۵ تا لایک
۶.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.