مشق غیر منتظره part ¹⁷
انچه گذشت
رفتم داخل دیدم
part ¹⁷
ته ویو
دیدم ات لباساش رو عوض کرده و روی مبل دور خودش پیچیده و داره گریه میکنه خیلی ناراحت شدم راستش حس میکنم حس هایی به ات دارم فردا میرم پیش کوک و جیمین تا از اونا بپرسم
رفتم کنارش
_ات؟
+اینجا چیکار میکنی برو پیش همون دختره دیگه ناسلامتی تو اوپای اونی
_ات چی داری میگی
+یعنی چی چی داری میگی پرسیدن داره اون دوست دخترته دیگه برو پیشش حالا هم برو اون ور میخوام بخوابم
دیدم بلند شد و رفت از توی تاق بالش و پتو اورد روی مبل دراز کشید
منم دیدم به حرف هام گوش نمیده رفتم تا جلوی در اتاق رفتم دیدم داده گریه میکنه قلبم درد گرفت
فردا همه چیو بهش توضیح میدم
فردا
ته ویو
زود بلند شدم دیشب ساعت گذاشته بودم که زود بلند شم حدودا الان ۶ صبح بود
ات همیشه ۸ یا ۹ بیدار میشد پس وقت بود
رفتم سوپر مارکت
پاستیل و شکلات و از این جور چیز ها خریدم
اومدم خونه زنگ زدم به جیهوپ
(مکالمه با جیهوپ)(جیهوپ÷)
_سلام خوبی
÷سلااام تازه داماد یادی از ما کردی
÷چیزی شده این وقت صبح زنگ زدی ؟ات چیزیش شده؟(نگران)
_نه نه نترس چیزی نشده
_راستش شده
÷چی شده (نگران)
_ات باهام قهره و نمیزاره حتی براش توضیح بدم منم رفتم وسایل خریدم تا براش صبحونه درست کنم میشه بگی ات چی دوست داره
÷اها فکر کردم یکی تون چیزیتون شده
÷خب ببین ات عاشق رامیونه یعنی جونشو برای رامیون میده دوکبوکی هم دوست داره اما بیشتر رامیون میخوره
_دمت گرم داداش برات جبران میکنم
÷نه بابا این چه حرفیه سعی کن راضیش کنی
_حله فعلا
خب رفتم رامیون هارو گذاشتم توی اب تا بپزه
چند مین بعد
خب غذا ها اماده بود رفتم ببینم ساعت چنده که دیدم ات بیدار شده
ات ویو
با بوی رامیونی که میومد بلند شدم دیدم تهیونگ داره میزو میچینه
رفتم طرفش
+واااااااای این همه غذا رو تو درست کردی؟
_اره برای پرنسس خوشگلم درست کردم
_ات باید حرف بزنیم لطفا ازت خواهش میکنم اگه حتی اندازه سر سوزن برات ارزش دارم به حرف هام گوش بده
یکم فکر کردم و
+باشه بعد غذا حرف میزنیم
_هوووووورررررا(ذوق)
بعد غذا
+خب گوش میکنم
_ببین اون دختری که توی پارتی دیدی یونا بود دوست دختر سابقم من خیلی قبل تر از ازدواج با تو از اون جدا شده بودم حتی قبل از اینکه بیام اون دانشگاه ولی اون ولکنم نبود حتی یه بار فکر کرده بود یونگ هی دوست دخترمه که بخواطر اون ولش کردم من هر وقت به هر دختری نزدیک میشم اون اینجوری میکنه حتی بدتر میکنه خوشحالم که فعلا بلایی سر تو نیاورده
_ات من واقعا علاقه ای حتی به انداره ۰/۰۰۱ سر سوزن هم به اون ندارم اینو مطمعن باش
دیدم حرف هاش منطقیه
+ته ببخشید که زود قضاوتت کردم معذرت میخوام (میره تهیونگ رو بغل میکنه)
ببخشید تیکه حساس قطع میکنم اما دیگه ویسگون نمیزاره
رفتم داخل دیدم
part ¹⁷
ته ویو
دیدم ات لباساش رو عوض کرده و روی مبل دور خودش پیچیده و داره گریه میکنه خیلی ناراحت شدم راستش حس میکنم حس هایی به ات دارم فردا میرم پیش کوک و جیمین تا از اونا بپرسم
رفتم کنارش
_ات؟
+اینجا چیکار میکنی برو پیش همون دختره دیگه ناسلامتی تو اوپای اونی
_ات چی داری میگی
+یعنی چی چی داری میگی پرسیدن داره اون دوست دخترته دیگه برو پیشش حالا هم برو اون ور میخوام بخوابم
دیدم بلند شد و رفت از توی تاق بالش و پتو اورد روی مبل دراز کشید
منم دیدم به حرف هام گوش نمیده رفتم تا جلوی در اتاق رفتم دیدم داده گریه میکنه قلبم درد گرفت
فردا همه چیو بهش توضیح میدم
فردا
ته ویو
زود بلند شدم دیشب ساعت گذاشته بودم که زود بلند شم حدودا الان ۶ صبح بود
ات همیشه ۸ یا ۹ بیدار میشد پس وقت بود
رفتم سوپر مارکت
پاستیل و شکلات و از این جور چیز ها خریدم
اومدم خونه زنگ زدم به جیهوپ
(مکالمه با جیهوپ)(جیهوپ÷)
_سلام خوبی
÷سلااام تازه داماد یادی از ما کردی
÷چیزی شده این وقت صبح زنگ زدی ؟ات چیزیش شده؟(نگران)
_نه نه نترس چیزی نشده
_راستش شده
÷چی شده (نگران)
_ات باهام قهره و نمیزاره حتی براش توضیح بدم منم رفتم وسایل خریدم تا براش صبحونه درست کنم میشه بگی ات چی دوست داره
÷اها فکر کردم یکی تون چیزیتون شده
÷خب ببین ات عاشق رامیونه یعنی جونشو برای رامیون میده دوکبوکی هم دوست داره اما بیشتر رامیون میخوره
_دمت گرم داداش برات جبران میکنم
÷نه بابا این چه حرفیه سعی کن راضیش کنی
_حله فعلا
خب رفتم رامیون هارو گذاشتم توی اب تا بپزه
چند مین بعد
خب غذا ها اماده بود رفتم ببینم ساعت چنده که دیدم ات بیدار شده
ات ویو
با بوی رامیونی که میومد بلند شدم دیدم تهیونگ داره میزو میچینه
رفتم طرفش
+واااااااای این همه غذا رو تو درست کردی؟
_اره برای پرنسس خوشگلم درست کردم
_ات باید حرف بزنیم لطفا ازت خواهش میکنم اگه حتی اندازه سر سوزن برات ارزش دارم به حرف هام گوش بده
یکم فکر کردم و
+باشه بعد غذا حرف میزنیم
_هوووووورررررا(ذوق)
بعد غذا
+خب گوش میکنم
_ببین اون دختری که توی پارتی دیدی یونا بود دوست دختر سابقم من خیلی قبل تر از ازدواج با تو از اون جدا شده بودم حتی قبل از اینکه بیام اون دانشگاه ولی اون ولکنم نبود حتی یه بار فکر کرده بود یونگ هی دوست دخترمه که بخواطر اون ولش کردم من هر وقت به هر دختری نزدیک میشم اون اینجوری میکنه حتی بدتر میکنه خوشحالم که فعلا بلایی سر تو نیاورده
_ات من واقعا علاقه ای حتی به انداره ۰/۰۰۱ سر سوزن هم به اون ندارم اینو مطمعن باش
دیدم حرف هاش منطقیه
+ته ببخشید که زود قضاوتت کردم معذرت میخوام (میره تهیونگ رو بغل میکنه)
ببخشید تیکه حساس قطع میکنم اما دیگه ویسگون نمیزاره
۱۰.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.