پارت ۱۱
که ناگهان
ا.ت به سمت سویون و سویون به سمت ا.ت قدم برداشت
وقتی که بهم نزدیک شدند ایستادند
و اون نگاه ها هنوز ادامه داشت
که یهووو
-سویونااااااا (جیغ)
÷ا.تتتتتتتتتتتت (جیغ)
و پریدن بغل هم
این اتفاق یکم زیادی بر خلاف انتظار بقیه بود
. . .
"زنگ تفریح"
-دلم برات تنگ شده بود
÷من بیشتر
-حالا نمیگی چرا همه به سمت تو هجوم بردن ؟
÷خب راستش پدرم بزرگترین هولدینگ جهان رو داره و خیلی معروفه و خب تو تلویزیون پخش شده بود که دارم میام به این مدرسه برا همین همه منتظر بودن منو از نزدیک ببینن ولی خب اینچیزها دیگه عادی شده
-حالا چیشد کی اومدی کره اونم دقیقا این مدرسه ؟
÷راستش ما آخرین بار همو ۱۳ سالگی دیدیم و من ۶ سال آمریکا بودم و دیگه عادت کرده بودم ولی خبر اومد که مادربزرگم حالش بده و مجبور شدیم بیایم کره
÷ولی میگن حالش خیلی بده (بغض)
-یاااا ناراحت نباش بیا بغلم
"سرکلاس "
÷اون پسره کیه ردیف آخر نشسته ؟
-اون تهیونگه دوست صمیمیم
÷فقط دوست ؟ (نگاه های مرموز )
-چیه ؟!اونجوری نگام نکن
÷اومم پس حدس....
-هیسسسس فقط دوست
÷اوک پس میخوام باهاش آشنا شم چون خیلی جذابه
-نههههههههههههه
÷چراا؟!
معلم وارد کلاس شد
معلم : سلام بچه ها
سریع کتاب شیمی رو دربیارید
صفحه ۱۲۳ رو باز کنید
. . .
-امروز نمیدونم چرا بچه ها نیومدن ؟!
+اره راست میگی فقط تو و من اومدیم
÷سلام بچه ها
-سلام
+معرفی نمیکنی ؟ این خانوم جذابو؟
÷سویون هستم
+خوشوقتم
-دوست بچگیامه
+پس بزار بپرسم
ا.ت کوچیکم بود خوشگل بود ؟
÷ایشش انقدر زشت بود که نگووو اه اه
-یاااااا
دینگ دینگ (مثلا صدای گوشی تهیونگ😂😂)
+الو
شی هانگ : سلام
+بچه ها من الان میام
÷-باشع
+خب بگو چیزی شده
شی هانگ : تولد ا.ت س
+اره میدونم حدس زدم برای چی نیومدید
شی هانگ : ی آدرس میفرستم ساعت ۶ ا.ت میاد
ولی تو زودتر بیا مثلا ۳ یا ۴
+اوک راستی ی عضو جدید تو اکیپمون داریم به اونم میگم
شی هانگ: اوک پس میبینمت بای
تهیونگ به سمت بچه ها قدم برداشت و گفت
ا.ت برام ی قهوه میگیری ؟
-خب خودت برو
+پام درد میکنه داشتم میومدم افتادم
-باشههههه
+سویون به اکیپمون خوش اومدی
و اینکه امروز تولد ا.ت س و ساعت ۴ با من به کافه میای تا ا.ت رو سوپرایز کنیم
و اینکه خودش نمیدونه
÷باشه اومد
-اینم قهوه ت تنبل خان
+مرسی
"بعد مدرسه کافه بدون ا.ت"
+خب همه نقشه رو فهمیدید
همه:اره
+خب بریم بقیه تزئینات رو بکنیم ا.ت ۶ میاد
. . .
خب خب
بچه ها هیجان اصلی رو قرار بچشید فقطططططط
قراره غمگین شه و شاید آخرش نارحت کننده بشه شایدم آخرش خوب بشه ولی موضوع قراره کلا باحال شه
ا.ت به سمت سویون و سویون به سمت ا.ت قدم برداشت
وقتی که بهم نزدیک شدند ایستادند
و اون نگاه ها هنوز ادامه داشت
که یهووو
-سویونااااااا (جیغ)
÷ا.تتتتتتتتتتتت (جیغ)
و پریدن بغل هم
این اتفاق یکم زیادی بر خلاف انتظار بقیه بود
. . .
"زنگ تفریح"
-دلم برات تنگ شده بود
÷من بیشتر
-حالا نمیگی چرا همه به سمت تو هجوم بردن ؟
÷خب راستش پدرم بزرگترین هولدینگ جهان رو داره و خیلی معروفه و خب تو تلویزیون پخش شده بود که دارم میام به این مدرسه برا همین همه منتظر بودن منو از نزدیک ببینن ولی خب اینچیزها دیگه عادی شده
-حالا چیشد کی اومدی کره اونم دقیقا این مدرسه ؟
÷راستش ما آخرین بار همو ۱۳ سالگی دیدیم و من ۶ سال آمریکا بودم و دیگه عادت کرده بودم ولی خبر اومد که مادربزرگم حالش بده و مجبور شدیم بیایم کره
÷ولی میگن حالش خیلی بده (بغض)
-یاااا ناراحت نباش بیا بغلم
"سرکلاس "
÷اون پسره کیه ردیف آخر نشسته ؟
-اون تهیونگه دوست صمیمیم
÷فقط دوست ؟ (نگاه های مرموز )
-چیه ؟!اونجوری نگام نکن
÷اومم پس حدس....
-هیسسسس فقط دوست
÷اوک پس میخوام باهاش آشنا شم چون خیلی جذابه
-نههههههههههههه
÷چراا؟!
معلم وارد کلاس شد
معلم : سلام بچه ها
سریع کتاب شیمی رو دربیارید
صفحه ۱۲۳ رو باز کنید
. . .
-امروز نمیدونم چرا بچه ها نیومدن ؟!
+اره راست میگی فقط تو و من اومدیم
÷سلام بچه ها
-سلام
+معرفی نمیکنی ؟ این خانوم جذابو؟
÷سویون هستم
+خوشوقتم
-دوست بچگیامه
+پس بزار بپرسم
ا.ت کوچیکم بود خوشگل بود ؟
÷ایشش انقدر زشت بود که نگووو اه اه
-یاااااا
دینگ دینگ (مثلا صدای گوشی تهیونگ😂😂)
+الو
شی هانگ : سلام
+بچه ها من الان میام
÷-باشع
+خب بگو چیزی شده
شی هانگ : تولد ا.ت س
+اره میدونم حدس زدم برای چی نیومدید
شی هانگ : ی آدرس میفرستم ساعت ۶ ا.ت میاد
ولی تو زودتر بیا مثلا ۳ یا ۴
+اوک راستی ی عضو جدید تو اکیپمون داریم به اونم میگم
شی هانگ: اوک پس میبینمت بای
تهیونگ به سمت بچه ها قدم برداشت و گفت
ا.ت برام ی قهوه میگیری ؟
-خب خودت برو
+پام درد میکنه داشتم میومدم افتادم
-باشههههه
+سویون به اکیپمون خوش اومدی
و اینکه امروز تولد ا.ت س و ساعت ۴ با من به کافه میای تا ا.ت رو سوپرایز کنیم
و اینکه خودش نمیدونه
÷باشه اومد
-اینم قهوه ت تنبل خان
+مرسی
"بعد مدرسه کافه بدون ا.ت"
+خب همه نقشه رو فهمیدید
همه:اره
+خب بریم بقیه تزئینات رو بکنیم ا.ت ۶ میاد
. . .
خب خب
بچه ها هیجان اصلی رو قرار بچشید فقطططططط
قراره غمگین شه و شاید آخرش نارحت کننده بشه شایدم آخرش خوب بشه ولی موضوع قراره کلا باحال شه
۳.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.