موچی کیوت من p8
ویو جیمین
تو بغل هم بودیم داشتیم فیلم میدیدیم ک ا/ت اومد بغلم و سرشو تو سینم قایم کرد
جیمین: ا/ت... خوبی
ا/ت: اره... خوبم(با بغض)
جیمین: عاا چطوره دیگ نبینیم
ا/ت: نه نه میبینم
تلویزیون رو خاموش کردم
ا/ت: عه چرا خاموش کردی
جیمین:......
ا/ت: با توام
جیمین: پاشو بریم غذا رو درست کنیم
ا/ت: نوموخام
جیمین: الان قهری
ا/ت: اله(اوق چندش😐)
جیمین: پس با من قهر میکنی اره
از دید ادمین گشنتون
جیمین شروع به قلقلک دادن ا/ت کرد جوری که ا/ت طاقت نیاورد و شروع به تقلا کردن کرد
ا/ت: جیمین ب... بسه.......(نقطه ها خندس) ب... باشه.... ا...... ا... اشتی
جیمین: پس دیگ قهر نکنیا
ا/ت: قول
جیمین و ا/ت رفتن و شروع به درست کردن غذا کردن
ویو ا/ت
حدود یک ساعت داشتیم غذا درست میکردیم و بالاخره تموم شد
جیمین: اخیش تموم شد
رفتم رو مبل کرم رنگ ساده ک خیلی نرم بود نشستم
گوشیمو برداشتم و داشتم توش میچرخیدم جیمین اومد سرشو گذاشت رو پاهام و دراز کشید حدود پنج دقیقه همین طوری بود و داشتم هم تو گوشی چرخ میزدم هم موهای جیمین رو ناز میکردم ک گوشیش زنگ خورد
ا/ت: کیه؟
جیمین: جین
ویو جیمین
جواب دادم
جین: به به سلام داداش گلم چطوری
جیمین: خوبم
جین: ما هممون داریم میریم لب دریا میاین
جیمین: ساعت چند؟
جین: 5
جیمین: اوکی
جین: خب پس خدافس کوچولو
جیمین: یااا من کوچو
جین با خنده قطع کرد
جیمین: بیبی
ا/ت: جانم
جیمین: ساعت 5میریم با بچه ها ساحل
ا/ت: الان ساعت 2 پس پاشو بریم غذا بخوریم
تو بغل هم بودیم داشتیم فیلم میدیدیم ک ا/ت اومد بغلم و سرشو تو سینم قایم کرد
جیمین: ا/ت... خوبی
ا/ت: اره... خوبم(با بغض)
جیمین: عاا چطوره دیگ نبینیم
ا/ت: نه نه میبینم
تلویزیون رو خاموش کردم
ا/ت: عه چرا خاموش کردی
جیمین:......
ا/ت: با توام
جیمین: پاشو بریم غذا رو درست کنیم
ا/ت: نوموخام
جیمین: الان قهری
ا/ت: اله(اوق چندش😐)
جیمین: پس با من قهر میکنی اره
از دید ادمین گشنتون
جیمین شروع به قلقلک دادن ا/ت کرد جوری که ا/ت طاقت نیاورد و شروع به تقلا کردن کرد
ا/ت: جیمین ب... بسه.......(نقطه ها خندس) ب... باشه.... ا...... ا... اشتی
جیمین: پس دیگ قهر نکنیا
ا/ت: قول
جیمین و ا/ت رفتن و شروع به درست کردن غذا کردن
ویو ا/ت
حدود یک ساعت داشتیم غذا درست میکردیم و بالاخره تموم شد
جیمین: اخیش تموم شد
رفتم رو مبل کرم رنگ ساده ک خیلی نرم بود نشستم
گوشیمو برداشتم و داشتم توش میچرخیدم جیمین اومد سرشو گذاشت رو پاهام و دراز کشید حدود پنج دقیقه همین طوری بود و داشتم هم تو گوشی چرخ میزدم هم موهای جیمین رو ناز میکردم ک گوشیش زنگ خورد
ا/ت: کیه؟
جیمین: جین
ویو جیمین
جواب دادم
جین: به به سلام داداش گلم چطوری
جیمین: خوبم
جین: ما هممون داریم میریم لب دریا میاین
جیمین: ساعت چند؟
جین: 5
جیمین: اوکی
جین: خب پس خدافس کوچولو
جیمین: یااا من کوچو
جین با خنده قطع کرد
جیمین: بیبی
ا/ت: جانم
جیمین: ساعت 5میریم با بچه ها ساحل
ا/ت: الان ساعت 2 پس پاشو بریم غذا بخوریم
۴۴.۴k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲