Ugly fan and hot fucker(پارت ۱۴)
نگاهش رو از ماشین که دور شده بود گرفت و بدو بدو به سمت خونشون رفت
و بعد از درآوردن هول هولکی کلید از جیبش داخل شد و طبق انتظارش خونه تو تاریکی فرو رفته بود و شت!..جونگکوک چطور باید این حجم از نگرانگی خانوادش رو
هضم میکرد؟
پوفی کشید و بعد از پوشیدن سرپایی هاش و گذاشتن آل استاراش تو جاکفشی
سریع به سمت اتاقش رفت...هر چند که چراغا خاموش بود ولی جونگکوک
خونشون رو از بر بود و واسه همین پیدا کردن و تشخیص اتاقش بدون ایجاد
کمترین صدایی کار سختی نبود!
در حالی که بازوهاش رو سخت بغل کرده بود پاش رو داخل اتاق نقلی و گرم و
به
"
نرمش گذاشت و بدون مکث در حالی که زیر لب تکرار میکرد سرده...یخ زدم
سمت کمد لباساش رفت موبایلش رو روی میز آرایش گذاشت و پیراهنش رو
با یه حرکت از تنش بیرون کشید و بعد از باز کردن کمربندش،شلوار مشکی رنگش
رو هم با تیشرتش توی سبد رخت چرکا شوت کرد!
یه دست لباس راحتی رو بیرون کشید و در عرض نیم صدمه ثانیه تنش کرد!
_آخیش!...راحت شدم!
با نیش باز گفت و در حالی که نگین سبز دندوناش تو اون تاریکی برق ترسناکی
میزد به سمت تختش رفت و مثل یه کرم خاکی زیر ملحفش خزید
_خیلی خسته شدم!...بهتره استراحت کنم و امیدوارم فردا به عنوان کسی که قرار
بره دنبال کیم تهیونگ از خواب بیدار شم!
هنوز فکر میکرد که تمام اتفاقات افتاده خواب بوده و دروغ نبود اگه میگفت
میترسه که بخوابه و وقتی چشماش رو باز کنه همون فن بیچاره باشه!
☁Ugly Fan And Hot Fucker☁
با کوفتگی که تو تک تک سلوالی بدنش حس میشد رمز خونش رو زد و داخل شد
و کاله هودیش رو از روی سرش کشید! کفشاش رو گوشه ای درورد و بعد از
پوشیدن سرپایی هاش مستقیم به سمت پذیرایی رفت و خودش رو روی کاناپه
انداخت!
واقعا خطر از بیخ گوشش گذشته بود...اگه میدونست اون موش آبکشیده ساسنگه
حتی فکر سوار کردنش رو هم نمیکرد!
_بار آخرت باشه که محض رضای خدا کاری انجام میدی!
زیر لب به خودش تشر زد و همزمان کنترل رو برداشت تلوزیون رو روشن کرد!
و بعد از درآوردن هول هولکی کلید از جیبش داخل شد و طبق انتظارش خونه تو تاریکی فرو رفته بود و شت!..جونگکوک چطور باید این حجم از نگرانگی خانوادش رو
هضم میکرد؟
پوفی کشید و بعد از پوشیدن سرپایی هاش و گذاشتن آل استاراش تو جاکفشی
سریع به سمت اتاقش رفت...هر چند که چراغا خاموش بود ولی جونگکوک
خونشون رو از بر بود و واسه همین پیدا کردن و تشخیص اتاقش بدون ایجاد
کمترین صدایی کار سختی نبود!
در حالی که بازوهاش رو سخت بغل کرده بود پاش رو داخل اتاق نقلی و گرم و
به
"
نرمش گذاشت و بدون مکث در حالی که زیر لب تکرار میکرد سرده...یخ زدم
سمت کمد لباساش رفت موبایلش رو روی میز آرایش گذاشت و پیراهنش رو
با یه حرکت از تنش بیرون کشید و بعد از باز کردن کمربندش،شلوار مشکی رنگش
رو هم با تیشرتش توی سبد رخت چرکا شوت کرد!
یه دست لباس راحتی رو بیرون کشید و در عرض نیم صدمه ثانیه تنش کرد!
_آخیش!...راحت شدم!
با نیش باز گفت و در حالی که نگین سبز دندوناش تو اون تاریکی برق ترسناکی
میزد به سمت تختش رفت و مثل یه کرم خاکی زیر ملحفش خزید
_خیلی خسته شدم!...بهتره استراحت کنم و امیدوارم فردا به عنوان کسی که قرار
بره دنبال کیم تهیونگ از خواب بیدار شم!
هنوز فکر میکرد که تمام اتفاقات افتاده خواب بوده و دروغ نبود اگه میگفت
میترسه که بخوابه و وقتی چشماش رو باز کنه همون فن بیچاره باشه!
☁Ugly Fan And Hot Fucker☁
با کوفتگی که تو تک تک سلوالی بدنش حس میشد رمز خونش رو زد و داخل شد
و کاله هودیش رو از روی سرش کشید! کفشاش رو گوشه ای درورد و بعد از
پوشیدن سرپایی هاش مستقیم به سمت پذیرایی رفت و خودش رو روی کاناپه
انداخت!
واقعا خطر از بیخ گوشش گذشته بود...اگه میدونست اون موش آبکشیده ساسنگه
حتی فکر سوار کردنش رو هم نمیکرد!
_بار آخرت باشه که محض رضای خدا کاری انجام میدی!
زیر لب به خودش تشر زد و همزمان کنترل رو برداشت تلوزیون رو روشن کرد!
۶.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.