هفت شب-پارت³⁵
سرش رو بلند کرد و روی پاش گذاشت.
آروم به صورتش ضربه میزد:+هی هی حالت خوبه!؟ سو یون!
بعد از چند ثانیه سوکجین رفت دکتر خبر کنه؛ یونگی روی تخت گذاشتش و نامجون شک داشت که کاری کنه یا نه.
بعد از نگاه طولانی ای به دختره به من خیره شد.
مطمئنم انتظار داشت مخالفت کنم اما هیچی نگفتم.
دکتر جدیدی اومد و ازش خون گرفت!
نامجون:چه غلطی داری میکنی!؟ باید احیای قلبی ریوی انجام بدی!!*داد
تهیونگ: دکتر ریو کجاست!!!؟
کوک سمتش رفت و شونه اش رو کشید اما یه بادیگارد هیکلی مچ کوک رو گرفت
کوک: چه گوهی میخوری!؟
طرف: دستور اوروشین عه!
کوک: چی!؟
اعضا آروم شدن و همه از دختره و دکتر فاصله گرفتن.
جیمین سمتم اومد و برام صندلی گذاشت تا خیلی با تیرخوردگی جدیدم ایستاده نباشم.
هوسوک: اوروشین نگفتن برای چی ازش خون میگیرید؟
طرف«بادیگارده»: خیر. فقط دستور آزمایش دی ان ای دادن.
جیمین: آزمایش دی ان ای؟
آروم به صورتش ضربه میزد:+هی هی حالت خوبه!؟ سو یون!
بعد از چند ثانیه سوکجین رفت دکتر خبر کنه؛ یونگی روی تخت گذاشتش و نامجون شک داشت که کاری کنه یا نه.
بعد از نگاه طولانی ای به دختره به من خیره شد.
مطمئنم انتظار داشت مخالفت کنم اما هیچی نگفتم.
دکتر جدیدی اومد و ازش خون گرفت!
نامجون:چه غلطی داری میکنی!؟ باید احیای قلبی ریوی انجام بدی!!*داد
تهیونگ: دکتر ریو کجاست!!!؟
کوک سمتش رفت و شونه اش رو کشید اما یه بادیگارد هیکلی مچ کوک رو گرفت
کوک: چه گوهی میخوری!؟
طرف: دستور اوروشین عه!
کوک: چی!؟
اعضا آروم شدن و همه از دختره و دکتر فاصله گرفتن.
جیمین سمتم اومد و برام صندلی گذاشت تا خیلی با تیرخوردگی جدیدم ایستاده نباشم.
هوسوک: اوروشین نگفتن برای چی ازش خون میگیرید؟
طرف«بادیگارده»: خیر. فقط دستور آزمایش دی ان ای دادن.
جیمین: آزمایش دی ان ای؟
۲.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۲