ادامه پارت¹¹
ادامه پارت¹¹
دستم و گرفت و به سمت همون صندلی کشید . سعی کردم مقاومت کنم اما میتونستم؟!
دستاش و روی شونه هام گذاشت و پرتابم کرد روی صندلی . دستهام و با همون سیم های لعنتی بست . + : تو یه وحشی عقده ای هستی که معلومه داری عقده های بچهگی ات رو سر دیگران خالی میکنی . دیگه ازت نمیترسم ..
--
دستم و گرفت و به سمت همون صندلی کشید . سعی کردم مقاومت کنم اما میتونستم؟!
دستاش و روی شونه هام گذاشت و پرتابم کرد روی صندلی . دستهام و با همون سیم های لعنتی بست . + : تو یه وحشی عقده ای هستی که معلومه داری عقده های بچهگی ات رو سر دیگران خالی میکنی . دیگه ازت نمیترسم ..
--
۳.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.