پارت ۱۲ دیدار ناگهانی
دیدار ناگهانی
پارت:۱۲
_میشه یه لطفی برام کنی؟
+چه لطفی
_فردا شب باهام میای عروسی یونا؟
+کی چی من؟
_اره
+ن.نمی.نمیدونم با.باشه
[پرش زمانی به فردا ساعت ۱۲ ظهر]
ا.ت ویو:
رفتم چمدونمو گشتم یه لباس خوشگل پیدا کردم [اسلاید دوم]گذاشتم بیرون بعدش رفتم حموم بعد از ۳۰ مین اومدم بیرون موهامو خشک کردم بعدش لباسمو پوشیدم و از اونجایی که تهیونگ کاری نداشت و تو خونه بود رفتم پیشش و گفتم
+اوپا ببین چطور شدم؟
_واسه امشب میخوای اینو بپوشیییی
+آره خب مگه چشه
_چش نیس ببین چقدر بازههههه لازم نکرده اینو بپوشی برو حاضر شو بریم واست لباس بخریم
+باشه بابا (چشم غره)
راوی ویو:
ا.ت رف لباسشو عوض کرد و یه لباس گشاد و راحتی پوشید[اسلاید سوم] بعد اومد و با تهیونگ رفتن واسه ا.ت لباس بخرن
ته ویو:
وقتی رفتیم برا ا.ت لباس بخریم هر کدوم رو که میپوشید خیلی بهش میومد خیلی خوشگل میشد ولی آخری که پوشید انگار یه فرشته واقعی شده بود اون از همه بیشتر بهش میومد درضمن زیاد باز نبود ولی من با اینکه هیچ حسی بهش ندارم ولی چرا روش غیرتیم و نمیذارم لباس باز بپوشه؟😐اصن به من چه تیپش چطوریه...خیلی غیر منظقیه این کارم ول کن اصلا به من چه این حس منه خب من چیکار کنم(برادرم زیادی مودی هستی بموصا اصن مازا فازا)بذگریم از این بحثا همین که این آخریو دیدم به ا.ت گفتم
_ا.ت همینو بخریم این خیلی بهتر از بقیس
+واقعاً؟
_اره
+باشه خب بریم
و ا.ت و تهیونگ رفتن تا قیمت لباسو حساب کنن
_بفرمایید کارت
فروشنده:قابلی نداره...رمز؟
_۸۳۷۲(مثلا)
فروشنده:مبارکه
ا.ت و تهیونگ رفتن سمت خونه ا.ت گرف خوابید تهیونگم یکم کار داشت و داشت بهشون میرسید
دوزتان حقیقتا کل گوگل و همه برنامه هارو زیر و رو کردم ولی هیچ لباسی اونقدرا هم خوشگل نبود که برا خرید ا.ت و ته بذارمش دیگه خودتون یکی تصور کنین و به بزرگی خودتون ببخشین 🙃 شرطا ۱۱ لایک
پارت:۱۲
_میشه یه لطفی برام کنی؟
+چه لطفی
_فردا شب باهام میای عروسی یونا؟
+کی چی من؟
_اره
+ن.نمی.نمیدونم با.باشه
[پرش زمانی به فردا ساعت ۱۲ ظهر]
ا.ت ویو:
رفتم چمدونمو گشتم یه لباس خوشگل پیدا کردم [اسلاید دوم]گذاشتم بیرون بعدش رفتم حموم بعد از ۳۰ مین اومدم بیرون موهامو خشک کردم بعدش لباسمو پوشیدم و از اونجایی که تهیونگ کاری نداشت و تو خونه بود رفتم پیشش و گفتم
+اوپا ببین چطور شدم؟
_واسه امشب میخوای اینو بپوشیییی
+آره خب مگه چشه
_چش نیس ببین چقدر بازههههه لازم نکرده اینو بپوشی برو حاضر شو بریم واست لباس بخریم
+باشه بابا (چشم غره)
راوی ویو:
ا.ت رف لباسشو عوض کرد و یه لباس گشاد و راحتی پوشید[اسلاید سوم] بعد اومد و با تهیونگ رفتن واسه ا.ت لباس بخرن
ته ویو:
وقتی رفتیم برا ا.ت لباس بخریم هر کدوم رو که میپوشید خیلی بهش میومد خیلی خوشگل میشد ولی آخری که پوشید انگار یه فرشته واقعی شده بود اون از همه بیشتر بهش میومد درضمن زیاد باز نبود ولی من با اینکه هیچ حسی بهش ندارم ولی چرا روش غیرتیم و نمیذارم لباس باز بپوشه؟😐اصن به من چه تیپش چطوریه...خیلی غیر منظقیه این کارم ول کن اصلا به من چه این حس منه خب من چیکار کنم(برادرم زیادی مودی هستی بموصا اصن مازا فازا)بذگریم از این بحثا همین که این آخریو دیدم به ا.ت گفتم
_ا.ت همینو بخریم این خیلی بهتر از بقیس
+واقعاً؟
_اره
+باشه خب بریم
و ا.ت و تهیونگ رفتن تا قیمت لباسو حساب کنن
_بفرمایید کارت
فروشنده:قابلی نداره...رمز؟
_۸۳۷۲(مثلا)
فروشنده:مبارکه
ا.ت و تهیونگ رفتن سمت خونه ا.ت گرف خوابید تهیونگم یکم کار داشت و داشت بهشون میرسید
دوزتان حقیقتا کل گوگل و همه برنامه هارو زیر و رو کردم ولی هیچ لباسی اونقدرا هم خوشگل نبود که برا خرید ا.ت و ته بذارمش دیگه خودتون یکی تصور کنین و به بزرگی خودتون ببخشین 🙃 شرطا ۱۱ لایک
۴.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.