وقتی عضو هشتمی و...

وقتی عضو هشتمی و...
پارت ۱۲
جیهوپ ویو
همونجا دسته گل رو از پشتم در آوردم و.....
جیهوپ _ ات + استیکر ها نشونه ی حالت صورت هستن
_ افتخار این رو دارم که دوست پسرت باشم ؟🙃😅
+چ چی ؟ ا م من ی یکم 😳😶
_مشکلی نیست همین الان جواب نمیخوام هر وقت تصمیمت رو گرفتی بهم بگو 😄
+اه ب باشه 😳😄
ات ویو
واییی خداااا میخواستم از ته دلممم داد بزنم ارههههه
ولی به یه فکری افتادم
نکنه دوباره به جیهوپ هیت بدن
نکنه دوباره افسرده شه
نکنه ...
نکنه ......
همینطوری نکنه های مختلفی تو ذهنم بود که با صدای جیهوپ به خودم اومدم
_رسیدیم 🙃
+اوه مرسی 😅🙃
_مواظب خودت باش بای بای 😁🙃
+تو هم همینطور بایی🙃😅
ات ویو
هعیی اومدم تو خونه و دیگه گل رو گذاشتم تو اب و ازش چند تا عکس گرفتم میخواستم امروز رو یادم بمونه
لباسامو عوض کردم آرایشم پاک کردم و با فکر اینکه جواب جیهوپ رو چی بدم خوابم برد
جیهوپ ویو :
اومدم خونه یکم فکرم درگیر دروغ چرا فکرم درگیر ات بود نمیدونم جوابم رو چی میده
ولی یه چیزی که بیشتر بهش فکر میکردم این بود که مگه گذشته‌ی ات چیه ما ۱۲ ساله که باهم تو یه گروهیم ولی ات هیچوقت از گذشته ب خودش حرفی نزد و اونجا بالای اون پله داشت گریه میکرد نمیدونم چرا باید حتما ازش بپرسم ......