سناریو
وقتیمیگیبوسمکن!
متیو:خودت خواستیا،بعدش گردن من نندازی!
ارومیه ب.و.س.ه سطحی روی ل.ب.ات میزاره
.
.
لورنزو:با کمال میل بیبی...
میاد سمتت و میچسبونتت به دیوار و کارو تموم میکنه...!
.
.
تئودور:میاد سمتت،چونهتو میگیره و میگه:خودت خواستی!
ول.ب.ات رو وحشیانه م.ی.ب.و.س.ه
.
.
ریگولوس:گونه هاش سرخ میشه و فقط سر تکون میده میاد سمتت و ادل بغلت میکنه و بعدش اروم ل.بات و میبوسه
.
.
دراکو:بدون حرفی سرش رو میاره جلو و میبوست...
.
.
تام:نگاهی بهت میندازه ومیگه:که بعدش نق بشنوم؟
ا.ت:بیشعور خودم دارم بهت میگم! لوس
نیشخند میزنه و کتابش و میبنده،میاد سمتت و کمرت و میگیره و میگه:منکه از خدامه...
و محکم م.ی.ب.وست
متیو:خودت خواستیا،بعدش گردن من نندازی!
ارومیه ب.و.س.ه سطحی روی ل.ب.ات میزاره
.
.
لورنزو:با کمال میل بیبی...
میاد سمتت و میچسبونتت به دیوار و کارو تموم میکنه...!
.
.
تئودور:میاد سمتت،چونهتو میگیره و میگه:خودت خواستی!
ول.ب.ات رو وحشیانه م.ی.ب.و.س.ه
.
.
ریگولوس:گونه هاش سرخ میشه و فقط سر تکون میده میاد سمتت و ادل بغلت میکنه و بعدش اروم ل.بات و میبوسه
.
.
دراکو:بدون حرفی سرش رو میاره جلو و میبوست...
.
.
تام:نگاهی بهت میندازه ومیگه:که بعدش نق بشنوم؟
ا.ت:بیشعور خودم دارم بهت میگم! لوس
نیشخند میزنه و کتابش و میبنده،میاد سمتت و کمرت و میگیره و میگه:منکه از خدامه...
و محکم م.ی.ب.وست
۲.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.