فیک سرگیجه پارت۶

افتاد به مِن مِن کردن..

_من...من...دوستت دارم..!!

+نمیتونم باور کنم...ثابت میکنی؟

_آآآ..هر..جو...ر..بتو...نم..ثابت..میکنم.!!

بهش نگاهی کردم..
+باشه قبول کردم..حالا که میخوای ثابت کنی همین الان ثابت کن..!!

باتعجب نگاهم کرد..
_منظورت چیه؟😳

+منو ببوس..

من..!!

+دیدی..؟تو فقط یک آشغال دروغگویی😏

میخواستم ادامه حرفمو بزنم که گرما و نرمی لباشو روی لبام حس کردم..اووو..اون یه بوسه خیلی عمیق بود..

بیش از پیش تحریک شده بودم..

دیگه تحمل نیاوردم و بغلش کردم و از پله ها بردمش بالا..

در اتاق کوک رو باز کردم و وارد شدم..

روی تخت درازش کردم و خودمو روی اون اندام ضعیفش پهن کردم..

#کوک

+الو ... سلام..چی؟؟؟مگه باید مدارک رو هم میاوردم..؟اه لعنتی باشه فعلا خدافس

خیلی عصبی شدم حوصله نداشتم برگردم خونه...ولی مجبور بودم..فرمون رو چرخوندم و به سمت خونه حرکت کردم...

__________

زنگ آیفونو زدم...دیدم کسی باز نکرد..کلیدو درآوردم و وارد خونه شدم..همه برقا خاموش بود..چراغ قوه گوشی رو روشن کردم و دنبال مدارک گشتم که دیدم روی میز ناهار خوری بود..

و باخودم گفتم حتما خوابیدن..کارم تموم شد و درو باز کردم که برم بیرون اما یکدفعه...

ادامه دارد...