𝒑𝒂𝒓𝒕37
𝒑𝒂𝒓𝒕37
زنگ گوشی رو خاموش کردم ...
باید بریم شرکت ..
پدر تهیونگ نیست و امروز روز بزرگی برای اونه ...
باید کمکش کنم ...
یه شومیز و دامن رسمی پوشیدم ...
بهتر بود موهامو بالای سرم جمع کنم ....
یه ارایش ملایم کردمو یکم از عطر لونا به خودم زدم ....
کارم تموم شده بود که در اتاق باز شد ...
ته: اوپسسس واوو... خیلی وقت بود ندیده بودمتون ا/ت شی ...
+مسخره صبحت بخیر
ته: صبح بخیر مادمازل
همونجا جلوی اینه پشتم وایساد و از پشت دستاشو دورم حلقه کرد ....
به تصویرمون تو اینه خیره شده بودیم ...
ته: امروز پیشم باش .. بهت نیاز دارم
+معلومه هستم .. نگران نباش همه چیزو حاضر کردم ...
بوسه ای رو گونم زد ...
ته: بیا صبحونه بخوریم و بعد بریم
+واووو صبحونه اماده کردی؟؟ کی بیدار شدی؟
ته: از استرس امروز اصلا خوابم نبرد ....
+برو سر میز من چایی میریزم ...
هر دو نشستیم ....
من بیشتر از ته استرس داشتم ....
یکی دیگه از طرفای معامله شرکت glam بود ...
این یعنی ما با جانشین رئیس شرکت....
پسر ارشد خانواده یعنی کارلوس رو به رو بودیم ....
حتی تصور دیدن اون متجاوزم مو به تنم سیخ میکنه اما باید کنار ته بمونم ....
باید بخاطر اون تحمل کنم ....
+بسه شکمو بریم
ته: اره .. تو ماشین منتظرتم ...
+نوچ تو برو من با تاکسی میام
ته: ا/ت ..
+ته بس کن
ته: امروز باید کنارم باشی نمیتونی بیشتر از یه متر ازم فاصله بگیری ... رو حرفم حرف نزن ... با من میای ...
+ته
ته: از الان تا بعد جلسه کیم تهیونگ یا رئیس صدام کن ...
خندم گرفت ...
+چشم رئیس
ته: خوبه منشی ا/ت
سوار ماشین شدیم
کمربندمو بستم که راه افتاد ....
به شرکت که رسیدیم ته سوییچو به نگهبان داد تا ماشینو پارک کنه و منم پشت سر اون وارد شرکت شدم ....
شینو اشاره کرد که همه تو دفتر منتظرن ....
زنگ گوشی رو خاموش کردم ...
باید بریم شرکت ..
پدر تهیونگ نیست و امروز روز بزرگی برای اونه ...
باید کمکش کنم ...
یه شومیز و دامن رسمی پوشیدم ...
بهتر بود موهامو بالای سرم جمع کنم ....
یه ارایش ملایم کردمو یکم از عطر لونا به خودم زدم ....
کارم تموم شده بود که در اتاق باز شد ...
ته: اوپسسس واوو... خیلی وقت بود ندیده بودمتون ا/ت شی ...
+مسخره صبحت بخیر
ته: صبح بخیر مادمازل
همونجا جلوی اینه پشتم وایساد و از پشت دستاشو دورم حلقه کرد ....
به تصویرمون تو اینه خیره شده بودیم ...
ته: امروز پیشم باش .. بهت نیاز دارم
+معلومه هستم .. نگران نباش همه چیزو حاضر کردم ...
بوسه ای رو گونم زد ...
ته: بیا صبحونه بخوریم و بعد بریم
+واووو صبحونه اماده کردی؟؟ کی بیدار شدی؟
ته: از استرس امروز اصلا خوابم نبرد ....
+برو سر میز من چایی میریزم ...
هر دو نشستیم ....
من بیشتر از ته استرس داشتم ....
یکی دیگه از طرفای معامله شرکت glam بود ...
این یعنی ما با جانشین رئیس شرکت....
پسر ارشد خانواده یعنی کارلوس رو به رو بودیم ....
حتی تصور دیدن اون متجاوزم مو به تنم سیخ میکنه اما باید کنار ته بمونم ....
باید بخاطر اون تحمل کنم ....
+بسه شکمو بریم
ته: اره .. تو ماشین منتظرتم ...
+نوچ تو برو من با تاکسی میام
ته: ا/ت ..
+ته بس کن
ته: امروز باید کنارم باشی نمیتونی بیشتر از یه متر ازم فاصله بگیری ... رو حرفم حرف نزن ... با من میای ...
+ته
ته: از الان تا بعد جلسه کیم تهیونگ یا رئیس صدام کن ...
خندم گرفت ...
+چشم رئیس
ته: خوبه منشی ا/ت
سوار ماشین شدیم
کمربندمو بستم که راه افتاد ....
به شرکت که رسیدیم ته سوییچو به نگهبان داد تا ماشینو پارک کنه و منم پشت سر اون وارد شرکت شدم ....
شینو اشاره کرد که همه تو دفتر منتظرن ....
۳.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.