پارت ۱۱ چون بچه خوبیم ۳ تا پارت میدم
امروز جلسه تومان بود من و اما بیرون بودیم که مایکی گفت زود با موتور بیام سوار موتورم شدم اما هم پشتم گذاشتم خریدا رو گذاشتیم خونه سانو پیش پدربزرگ رفتیم معبد موساشی اما رو پیاده کردم دیدم میتسویا داشت تاکمیچی و هینا رو میآورد پیش مایکی بعد دراکن اما رو صدا زد منم همراهش رفتم
دراکن:هوییییی اما این دوست دختر تاکمیچیچی هست حواست بهش باشه
اما:چشمم...وایسا تو همون پسره نیستی به من گفت دماغ عملی رفت؟
یوکی: تاکمیچییییییییییی*با داد تیک عصبی
هینا:تاکمیچی داره چی میگه *تیک عصبی
دراکن:ها اما تو تاکمیچیچی رو میشناسی؟
یوکی:هینا چان تو میزنی یا من بزنم
هینا:نچ کار خودمه
تاکمیچی:گوه خوردمممممم
هینا تا حد مرگ زدش
یوکی:تاکمیچی عجب دوست دختر قوی داری قدرشو بدون
تاکمیچی:چشم
اما هینا رو برد منم رفتم سر جلسه
(همون حرفای تو انیمه رو زدن یوکی ساکت بود )
بعدش رفتیم خونه دلم شور میزد آخه دعوا بدون اطلاعات خیلی خطرناک بود معلوم نیست با کی طرفیم هعیببب.. همیشه بدون فکر عمل میکنن ای خدا منو بکش راحت کن ...
*فرداتوی همون مکان انیمه که پاچین به اوسانای چاقو زد(اسمش یادم نیست)
مایکی و پاچین و په یان داشتن حرف میزدن تاکمیچی هم هی میگفت دعوا با مبیوس خوب نیست یکی پشت این دعوا هست که تصمیم گرفتم بگم
یوکی:مایکی پاچین به نظرتون با سر بریم توی دعوا با گنگی که هیچ اطلاعاتی ازش نداریم فکر خوبیه؟ بزارید من یکم تحقیق کنم بعد دعوا کنیم.
دراکن: کی راست میگه مایکی
مایکی:کن چین، کی، الان دارین با تصمیمم مخالفت میکنین*نگاه سرد
یوکی ودراکن :نه اینطور نیست....
مایکی:ولی بود
بعد کل سالن تو سکوت عظیمی فرو رفت
اوسانای: اسم ما رو به زبون کثیفتون نیارین چطوره اسم گنگتونو بزارید اتحاد بچه دبستانی ها *با خنده
کل سالن پر شد صدای خنده
پاچین: تو اوسانای هستی
یوکی:عوضی...
اوسانای:شما گفتین میخواین با ما دعوا کنید بجاش ما دعوا رو آوردیم پیش شما
یوکی:خجالت بکش عوضی این همه آدم برای چند نفر آوردی ترسو.
اوسانای:خفه شو
پاچین:طرف حساب منم بیا جلو
اوسانای:تورو میکشم بعد میرم سراغ مایکی
بعد پاچین با اوسانای مبارزه کرد تاکمیچی هیچی نمیگفت نمیتونست هم چیزی بگه چون پا بد جور زده بودش اوسانای پا چین رو بهوش کرد اما دوباره پا شد اما تعادلش رو از دست داد مایکی گرفتش یه چیزایی گفتن بهم بعد رفتم جلو
یوکی:پا کارت عالی بود پسر ما همیشه کنارتیم انتقام تو میگیرم *لبخند
با پا زدم تو فک اوسانای که بیهوش شد رفتم سمت پا ببینم چطوره ولی با بطری شیشه ای اومد طرفم
دراکن:هوییییی اما این دوست دختر تاکمیچیچی هست حواست بهش باشه
اما:چشمم...وایسا تو همون پسره نیستی به من گفت دماغ عملی رفت؟
یوکی: تاکمیچییییییییییی*با داد تیک عصبی
هینا:تاکمیچی داره چی میگه *تیک عصبی
دراکن:ها اما تو تاکمیچیچی رو میشناسی؟
یوکی:هینا چان تو میزنی یا من بزنم
هینا:نچ کار خودمه
تاکمیچی:گوه خوردمممممم
هینا تا حد مرگ زدش
یوکی:تاکمیچی عجب دوست دختر قوی داری قدرشو بدون
تاکمیچی:چشم
اما هینا رو برد منم رفتم سر جلسه
(همون حرفای تو انیمه رو زدن یوکی ساکت بود )
بعدش رفتیم خونه دلم شور میزد آخه دعوا بدون اطلاعات خیلی خطرناک بود معلوم نیست با کی طرفیم هعیببب.. همیشه بدون فکر عمل میکنن ای خدا منو بکش راحت کن ...
*فرداتوی همون مکان انیمه که پاچین به اوسانای چاقو زد(اسمش یادم نیست)
مایکی و پاچین و په یان داشتن حرف میزدن تاکمیچی هم هی میگفت دعوا با مبیوس خوب نیست یکی پشت این دعوا هست که تصمیم گرفتم بگم
یوکی:مایکی پاچین به نظرتون با سر بریم توی دعوا با گنگی که هیچ اطلاعاتی ازش نداریم فکر خوبیه؟ بزارید من یکم تحقیق کنم بعد دعوا کنیم.
دراکن: کی راست میگه مایکی
مایکی:کن چین، کی، الان دارین با تصمیمم مخالفت میکنین*نگاه سرد
یوکی ودراکن :نه اینطور نیست....
مایکی:ولی بود
بعد کل سالن تو سکوت عظیمی فرو رفت
اوسانای: اسم ما رو به زبون کثیفتون نیارین چطوره اسم گنگتونو بزارید اتحاد بچه دبستانی ها *با خنده
کل سالن پر شد صدای خنده
پاچین: تو اوسانای هستی
یوکی:عوضی...
اوسانای:شما گفتین میخواین با ما دعوا کنید بجاش ما دعوا رو آوردیم پیش شما
یوکی:خجالت بکش عوضی این همه آدم برای چند نفر آوردی ترسو.
اوسانای:خفه شو
پاچین:طرف حساب منم بیا جلو
اوسانای:تورو میکشم بعد میرم سراغ مایکی
بعد پاچین با اوسانای مبارزه کرد تاکمیچی هیچی نمیگفت نمیتونست هم چیزی بگه چون پا بد جور زده بودش اوسانای پا چین رو بهوش کرد اما دوباره پا شد اما تعادلش رو از دست داد مایکی گرفتش یه چیزایی گفتن بهم بعد رفتم جلو
یوکی:پا کارت عالی بود پسر ما همیشه کنارتیم انتقام تو میگیرم *لبخند
با پا زدم تو فک اوسانای که بیهوش شد رفتم سمت پا ببینم چطوره ولی با بطری شیشه ای اومد طرفم
۳.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.